چای دم کرده

شعر و ادبیات -شاعرانه ها -متنوع از همه جا از همه چیز

چای دم کرده

شعر و ادبیات -شاعرانه ها -متنوع از همه جا از همه چیز

عاشقانه


عاشقانه 


وقتی که یاد در دلی میمرد ... 

وخاطره ها به دریای اشک ، رهسپار میگردد ...

پای هزار دوستت دارمی ، که گفته شد...

باید نوشت: خاطرت را به قلبی میسپارم که...

دوست داشتنت را... هرگز توان فراموشی ندارد...

مگر در سیاهی مرگی که... اگر آسمانی بر روح باشد ...

در آسمان آن نیز ....عاشقانه خواهم زیست با یاد تو ...

از فرزانه شیدا /بداهه
9 نوامبر 2012/19 آبانماه 1391 - جمعه


دل در آتش

یکی باید بگوید قصه ی این زندگانی چیست ....
به عمری سر شدوحتی دکان عاشقی خالی ست 
دلم گم میشود در پشت گلشنهای تنهائی
دگر پروانه هم در این سر دیوار غمها نیست 

به روز زندگی.گاهی ،روم درخود به حیرت ها
که گویا زندگی دیگر ، فقط تکرار غمباری ست
نشآید دل همی بندی ، به فردای دگر ... اما 
خدا داندکه روز وشب، به دل، دردخودآزاری ست 

دویدن های بیهوده ، شکستنهای بی معنا
نشستنها به غمناکی ...همه از زندگی عاری ست
هرآن را بنگرم، بینم،به تعجیلی همه در راه 
گذار زندگی دیگر ،پر از رنج وگرفتاری ست 

نمیدانم خداوندا چه میخواهم ز دنیایت 
عبور لحظه های من ، عبور درد دلگیری ست 
دگر حتی نمی پرسم چه خواهد شد دگر فردا
شنیدم دیگران گفتند: که دلگیر از سر سیری ست 

بهشت من اگر این است، خداوندا، خوشا دوزخ
چو قلبم آتشی دارد! شرارش هم بسی ساری ست
اگر میسوزم از دردی ، دلیلش این من ِ من نیست
تب اندوه دنیایم درون سینه ام جاری ست

فرزانه شیدا /21 دسامبر 2012 - آذرماه 1391 جمعه

Facebook  : Farzaneh Sheida