هرمز علیپور معتقد است: میان شعر و موسیقی از گذشتههای
دور الفتی است و هیچ یک هم بر دیگری غالب نیست.
این شاعر، خاطرنشان کرد: با نگاه به وجه عامیانه ارتباط
شعر و موسیقی میتوان گفت که شعر و موسیقی از گذشتههای
دور با هم یک زندگی همراه داشتهاند و این به یک سرزمین
هم اختصاص ندارد، ولی اگر بخواهیم در هنر سرزمین
خودمان آن را ببنیم، در کشور ما حتی قبل از ورود
اسلام شعرهایی بهنام خسروانیها وجود دارد که در واقع
تلفیقی از شعر و موسیقی است.
علیپور ادامه داد: تا آنجا که میدانم، حتی شاعرانی مثل
رودکی که در شعر و موسیقی ـ هر دو ـ تسلط داشتهاند،
به نام خنیانگر خوانده میشوند، ولی اگر به محدوده
زمانی خودمان بخواهیم بپردازیم، میبینیم که در موسیقی
ما به اصطلاح یک ژانر یا نوع شعری به نام تصنیف مطرح
بوده و هست و علاوه بر عارف، شاعران دیگری مثل
رهی معیری، معینی کرمانشاهی و چند نفر دیگر
تصنیفهایی سرودهاند که از افاعیل عروضی
برخوردارند که گاهی هم شکل و ریخت ویژهای نزدیک
به مستزاد دارند و به هرحال هنوز هم برای ما تازگی و طراوت خود را حفظ کردهاند. وی یادآور شد: به مرور که پیش میآییم مثل سایر مسائل، شعر و موسیقی هم دچار تحول و دگرگونی شده، به طوری که حتی در رسانهها به شعرهایی که با موسیقی همراه بوده یا هست، سرود گفته و میگویند. در میان این سرودها هر کدام که شاعرشان واقعی است، سرود بهتری از کار درآمد که از قوت کافی و ماندگاری برخوردار است. او در ادامه خاطرنشان کرد: اما در بخش بیمسؤولیت یعنی خارج از محدوده رسانهها و به شکل آزاد، عدهای با کمترین مایه شعری ترانه یا تصنیفهایی میگویند که حتی از لحاظ وزن و حالت ایقاعی فقیر و ناتواناند، زیرا در قدیم به شعرهایی ترانه میگفتند که حداقل وزن و لحن موزون داشتند. اما بدتر از آن در موسیقی ما البته آن سوی آبها که به عهده به ما نیست،
شعر و موسیقی را منطبق با شرایط آن سوی مرزها به شکل فجیعی مورد آزار و اهانت قرار داده و میدهند. وی علت این را که نسل امروز به موسیقی اصیل ما کمتر بها و علاقه نشان میدهند، کاستیهایی که برای معرفی معقول این مقوله هنری وجود دارد، عنوان کرد و افزود: به گمان من نسل منطبق با شرایط زیستی خود با مسائل پیوند برقرار میکند؛ یعنی حتی گاهی برای خود ما هم موسیقی اصیل ایرانی خسته کننده میشود و من این را اینگونه میدانم که ذات این موسیقی آسیبپذیر اگر نباشد، اما اشباعی آزارنده بر آن حاکم است، که این نیز برمیگردد به تفاوت ذائقه نسلها و تکرارها و شنیدنها و الفتپذیریها. او با طرح این پرسش که شعر و موسیقی کدامشان بر دیگری تقدم دارد یا کدام یک به وقت ارزشگذاری، مسؤولیت و جنبه گستردهتری دارند، عنوان کرد: در این زمینه هیچکدام به طور مطلق بر دیگری غالب و یکهتاز نیست. علیپور خاطرنشان کرد: با توجه به اینکه شعری که به خدمت موسیقی گرفته میشود، حداقل باید بهرهمندی اندکی از وزن و لحن داشته باشد، اگر بخواهیم غیبت وزن و لحن را به شکلی جبران کنیم، باید از نظر نگاه و تخیل نگاه کاملا دقیق و ظریفی به مساله داشته باشیم، کما اینکه در بعضی از سرودههایی که از صدا و سیمای ما پخش میشود ـ از لحاظ کشف بعضی از زوایای پنهان ـ برخی از ترانهسرایان موفق عمل کردهاند؛ یعنی فرهنگ نسل
امروز، محاورات
روزمره نسل امروز و خواستهها و روحیه نسل امروز را درک کرده و در شعر دخیل کردهاند. او توضیح داد: یعنی اگر بعضی از ترانهها را بدون آگاهی از صنایع شعری گوش کنیم، فکر میکنیم که نثرند. در صورتیکه اینطور نیست؛ اگرچه در همین زمینه هم به نظر میرسد شباهتها و تکرارها دارند خسته کننده میشوند. البته شاید هم دلیلش این باشد که موسیقی و فرهنگ ما این اجازه را نمیدهد که مثل موسیقی برخی از کشورها مسائل اجتماعی، عشقی و فلسفی به طور عمیق بیان شوند. من خودم آنچنان دانش و پیوندی با موسیقی غیرایرانی ندارم، اما شعرهای بعضی از گروههای موسیقی کشورهای دیگر را به طور مکتوب که میخوانم، حیرت میکنم. | |
منبع خبر: | ایسنا |