چای دم کرده

شعر و ادبیات -شاعرانه ها -متنوع از همه جا از همه چیز

چای دم کرده

شعر و ادبیات -شاعرانه ها -متنوع از همه جا از همه چیز

نمیدانم چرا ....

 

____ دلم گرفت ____
نمیدانم چرا ...
یکهو دلم گرفت
ازدیدن
باریک شدن اندام « آرزو »
لاغر شدن های
روزمره ی
«امید »
رنگ پریده شدن
« لبهای لبخند»
ضعیف شدن
نور مردمک
چشمان
«هدف »
آشفتگی موهای سردرگم مانده
درباد پریشانی
دستهای افتاده
در آستین بلند:
( نمیدانم ها*) ؟!
در چشمهای سرگردانِ
سوال (چه کنم ها*)؟
نمیدانم چرا ...
یکهو دلم گرفت
ازاینهمه سرگردانی
در کوچه راههای شهر
رسیدن به
«اوج »
وگم شدن های پا
در کوچه های رسیده
به بن بستِ «شکست»
نمیدانم چرا ...
یکهو دلم گرفت
از واژه واژه های گم شده
در باد میان فریاد غم
از بیصدا شدن صدا
در هیاهوی زندگی
از نشستن ورکود بر قبر
آنچه آرزوئی بود
...دلم گرفت ...
از روزهای سخت
در پشت پنجره ی
آخرین ترانه ی
لالائی مادر
که آب شد دل برفی
وقتی که
سوزش نامردمی
به آتشش کشید
وقتی که خنده
« تمسخر »
شد ,سخن
«توهین»
قصه
«فاجعه های روزگار امروز»
« مهربانی »
بدنیا نیامده از
رحم مادر
بعد از
نُه ماهه های بسیار
وگهواره خالی
« غصه ها» را
تکان دادنی
با لرزش دستهای
سرگشته ی دل
وخواندن لالائی سکوت
در خیره گی ُنگاه
مانده بر دیوارِ شگفتی
نمیدانم چرا یکهو
دلم گرفته است
وقتی که تن آرزو
امید را
به سرنوشت
نامرادی سپرد
روزهای سخت
کمرِصبر را شکست
وباان سیل آسا ی اندوه
کشت های یک عمر
سوختن وساختن را
به سیلآبِ
« شکست »
غرق کرد
نمیدانم چرا ...
یکهو دلم گرفت
که نشستیم
سکوت کردیم
خاموش شدیم
ناامید شدیم
بی تفاوت شدیم
وسرانجام در خود مردیم
راستی چرا یکهو دلم گرفت؟!
تومیدانی....؟!
ــــ فرزانه شیداــ بهمن ۱۳۸۸ــ
 

صدای اندیشه ی مانا

انجمن صدای اندیشه ی مانا به مدیریت فرزانه شیدا  

 

عضویت در "انجمن صدای اندیشه ی مانا" برای عموم آزاد است  
( شاعران و نویسندگان در اولویت قرار دارند )
http://iran.yours.tv/

درباره ما

http://i50.tinypic.com/jb3ims.jpg

 

" صدای اندیشه ی مانا "

  
صدا ,صدای اندیشه 

 وُ " دل" ,  

عاشقانه میجوید 

به نغمه های محبت , 

صدای فکر ترا 
چگونه میشود اندر, 

 سرای " بودن " بود
بدون آنکه بشنود این دل , 

نوای مهر ووفا

" قلم"  به نغمه رسد ,  
 

در سرای آبی عشق 

پرنده خوانِ محبت 

 به شاخ سبزسرود  


منو تو   

به شوق "  قلم "   

شکوفائیم  
به انجمن  عشقی ,  

 به  باغ سبز وجود

   بخوان ترنم دل را  
 

به شعر ونثر وسپید 

بگو زاوج حقیقت,  

 ز فکر ُو از رویا 
 

 قلم , چو به " اندیشه ها"   

برقصد باز

شود " صدا " وسخن  

 درجهان ما " مانا" 
 

سروده ی : فرزانه شیدا