بیدار سروده فرزانه شیدا
 

بدل آرامشی در خواب می جستم

 

که انهم در پریشانی مرا بیدار می سازد

 

و می بینم که خواب دیگران

مانند ظلمت سخت سنگین است

و در آرامشی خفتن

 

خیالم را تمسخر میکند با نیشخند تلخ تاریکی

 

شب آرام است و من با واژه هایم  مانده ام تنها

 

خیالم میرود همراه اندیشه

 

بدنبال شب رویائی شاعر

 

کمی تاریک میگردد به ابری نور مهتابم

 

وابر آرام

 

بیک بوسه جدا میگردد ازآغوش  ماه شب

 

ستاره در نگاهم میزند چشمک 

 

و بیدارم

 

سکوتی سخت و سنگین است  

 

کسی شاید بغیر از دیدگانم باز بیدار است

 

کسی شاید به شب با روح بیداری

 

درون خلسه ای نجوا به  شب دارد 

 

کسی شاید میان انتظار و لحظه دیدار 

 

زمان خواب را رویا کند در شوق بیداری 

 

که فردا را ببیند در نگاه او

 

میان وعده گاهی روشن از آن دیده آرام

 

که بر او همچو آغوش است

 

دلی عاشق بیک رویا  

 

باوجی همچو پرواز است

 

واوج عاشقی زیبا 

 

محبت در نگاهش رویش یک عشق

 

و عاشق زندگی کردن 

  

چو یک رویاست 

 

و جز او قلب غمگین هم ندارد خواب 

 

و آن بیدار روح غرقه در افکار 

 

که میجوید جواب از هستی و بودن 

 

و چشم شاعری می بیند این شب زنده داری را

 

که بیداری دلیلش هر چه هم باشد

 

میان  زندگی با عشق و شور وغم

 

به عرفان میرسد احساس یک بیدار 

 

و شب آرام به راز این سکوت خود

 

به  دل گوید : به آرامش  دلت  را  آشنا  گردان 

 

به آرامش

 

 تو  معنای سکوت زندگی دریاب

 

و دل را هم رها کن از اسارتها 

 

مگیر از او  نوای  عاشقی ها را  

 

مگیر از او طپش های محبت را 

 

خدای عشق بیدار است

 

و می بیند دل ما را

 

 

16/2/1385شنبه

 

سروده فرزانه شیدا 

 

http://fsheidaaa.blogsky.com/

 

http://fsheidaa.blogsky.com/

 

 

 

تهیه و تنظیم اشعار : ف . شیدا...شیواااااماهیچ www.mahich.blogfa.com