ترانه ای از میثم یوسفی -شعری از فرزانه شیدا

منبع تازه های ادبی:

http://www.ccccc.blogfa.com/

ترانه ای از میثم یوسفی     

                    من خواب نمی بینم                        

 

من خواب نمی بینم ، وقتی که تو مرعوبی
وقتی عوض طغیان ، بی حوصله مغلوبی

دلشوره ی این اعداد ، پس لرزه ی ویرانی ست
ای شانه ی آویزان ، اسطوره ی تو جانی ست

تقویم دهن کج کرد ، اما تو نفهمیدی
ازعقربه ی ساعت ، هر ثانیه ترسیدی

بالا که نیاوردم ، جز تیر و خیابان را
اما دهنم می سوخت ، بی شائبه باران را

تو منگ! نمی دیدی ، با ذهن کج و بیمار
اعدام الفبا را ، در سینه ی هر دیوار

من خواب نمی بینم ، من خواب تو را دیدم
وقتی که تو می مردی ، با قهقهه خندیدم

 میثم یوسفی

شــعری از فـرزانه شــیدا

Marguerite Saegesser, Bright and Manifold,

هنوز قطره های باران را معنی نکرده ام

هنوز بر خیسی برگهای باران زده دست نوازش نکشیده ام

هنوز ابر را ترجمه نکرده ام

اما خیسی گونه های بارانی مرا

برگهای خیس باغ باران زده دل را

ابر غم کشیده عاطفه را

نوازشی باید

نه بدستهای سرکش غم

که بدست تو

کسی باران درونم را هجی نکرد

و من هنوز

هنوز در انتظارم باران زده

ابری غمناک

   هنوز..... آه ...!!!!

 ۱۷ بهمن ۱۳۸۵

شــعر از: فـرزانه شــیدا

 

Marguerite Saegesser, Sunny Morning, 1997