صور خیال در شعر امیلی دیکنسون ترجمه: رویا دیانت
منابع: تازه های ادبی
 
بمدیریت م.مجتبی
 
http://ccccc.blogfa.com/
 
خبرگزاری کتاب ایرانیان
 
http://www.ibna.ir/vdcfxmd0.w6dxyagiiw.htm
 

صور خیال در شعر امیلی دیکنسون

ترجمه: رویا دیانت

 

صور خیال در شعر امیلی دیکنسون

  صور خیال در شعر امیلی دیکنسون

28 اردیبهشت 1387 ساعت 13:38
در میان چهره‌های ادبی آمریکا تعداد کمی از آنها مانند امیلی دیکنسون به شدت مورد علاقه مخاطبان کتاب هستند؛ اما در میان همین عده محدود نیز تعداد بسیار کمتری تا این اندازه دست نیافتنی و اسرارآمیز باقی مانده‌اند._

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ‌به نقل از نیویورک تایمز، امیلی دیکنسون هنوز هم به دلیل توجه ویژه به زندگی و کارهایش به موازات هم، تازگی و محبوبیت خود را حفظ کرده ‌است.

یک ویرایش جدید از مجموعه اشعار او که در سال 1999 منتشر شد پس از 40 سال، نور جدیدی بر روش کار او تاباند. علاوه بر این در همین دوره نظرات جنجال‌آمیزی درباره نامه‌نگاری‌های او با همسر برادرش سوزان هانتینگتون دیکنسون ارائه شد که نشان‌دهنده کشش عمیق و عاطفی بین این دو  زن است. 

تابستان سال 1998 نیز در نشست بین‌المللی امیلی دیکنسون در «ماوت هولیوک کالج» شعر او به دقت مورد بررسی قرار گرفت. در این نشست حدود 70 تحقیق از دانشگاه‌های معتبر جهانی درباره کارهای او ارائه شد و حتی اشعار این شاعر آمریکایی از زاویه تائوییسم، شعر بنگالی و فرهنگ محلی دوران او بررسی شد.

در پاییز همین سال برای نخستین بار بخش بزرگ و چشم‌گیری از دست نوشته‌های او در نمایشگاهی با عنوان «امیلی دیکنسون: زندگی از طریق نوشتن» از سوی دانشگاه «هوتون» دانشگاه هاروارد در معرض دید قرار گرفت.

در همین نمایشگاه بود که تماشاگران برای اولین بار با صندوقی روبه‌رو شدند که مجموعه اشعار او را سال‌ها در دل خود نهان داشته بود. این صندوق زیر میز کوچک کار امیلی در اتاق باریک و کوچک او، در خانه خانوادگی‌اش در «امهرست» جای داشت. 

امیلی در همان خانه‌ای که امروز به موزه تبدیل شده به دنیا آمد و در همان جا هم درگذشت. او هرگز ازدواج نکرد و به ‌ندرت سفر کرد. روزهای زندگی او بدون هیچ حادثه غیرمترقبه‌ای در سطح می‌گذشت؛ اما زندگی دیگری در عمق جریان داشت که تازه پس از درگذشتش کشف و موجب شد تا زندگی اسرارآمیز و متفاوت او همواره با هاله‌ای از افسانه‌ها درآمیخته ‌باشد.

«توماس ونت وورت هیگینسون» همان نویسنده‌ای است که امیلی یک بار شعرهایش را برای او پست کرد و از او خواست تا نظرش را درباره آنها بگوید. هیگینسون سرانجام پس از سال‌ها مکاتبه در سال 1870 با امیلی دیدار کرد. در این دیدار، امیلی با دو شاخه گل زنبق وارد سالن پذیرایی شد، آنها را مثل کودکی در دستان او گذاشت و با صدایی بریده بریده و کودکانه‌ای گفت: «این مقدمه من است» . او با این کار هیگینسون را مسحور کرد. دیکنسون در آن زمان 40 ساله بود. 

سال

او قادر بود توجه کاملی به عقاید انتزاعی نشان دهد و درباره مسایلی چون مرگ و الوهیت سخن بگوید؛ یعنی دقیقا همه آن چیزهایی که ما حتی نمی‌دانیم چگونه باید درباره‌شان فکر کنیم
1881 زن جوانی به نام «میبل لونیس تود» از کالج دانشکده امهرست که تازه به این شهر آمده ‌بود از حضور بانویی در شهر آگاه شد که مردم او را اسطوره می‌نامیدند. زنی که 15 سال از خانه‌اش خارج نشده بود، همیشه لباس سفید می‌پوشید و گفته می‌شد افکار شگفت‌انگیزی دارد. او در نوشتن شهرت داشت با این وجود کسی تا آن زمان نوشته‌هایش را نخوانده بود.

آنچه به قلم این زن آفریده شد، تا زمان مرگش نیز دیده نشد و تازه آن زمان بود که خواهر او «لاوینیا» بیش از 800 شعر را در صندوقی که زیر میز تحریر او جاسازی شده بود کشف کرد؛ شعرهایی که روی کاغذ نامه نوشته شده بود، تاریخ نداشت و بدون عنوان و امضا بود. این شعرها در 40 جلد به یکدیگر دوخته شده بودند.

امیلی وصیت کرده بود نوشته‌هایش را از بین ببرند؛ درخواستی نشأت گرفته از فرهنگ ویکتوریایی. لاوینیا اما از کتابچه‌ها مراقبت کرد و با حفظ این مجموعه‌ها اولین جلد از شعرهای خواهرش را با این امید که یاد او را زنده کند، در سال 1890 منتشر کرد. این مجموعه با استقبال چشم‌گیری روبه‌رو شد.

گیرایی دیکنسون در چیست؟
این کشش از یک نظر به دلیل زبان جالب اوست؛ کاربرد واژه‌هایی با معنی‌های چندگانه،‌ به کار گرفتن وزن ناموزون در سروده‌ها، آهنگ متمایز صدا؛ صدایی مبارزه‌جویانه، شوخ طبع، ارائه حسرت‌های روحی اما ناباورانه، از نظر حسی مشتاق اما کاملا محتاطانه.

مورد بعدی، شخصیت اوست. شکل ابتدایی اما پرکشش تنهایی آمریکایی. او قرابت خود با محیط اطراف را کاملا می‌شناخت و آن را تغذیه نیز می‌کرد. وقتی هیگیسنون از او خواست بیرون بیاید و پرسید آیا دلتنگ بیرون رفتن نمی‌شود، آیا دلش برای دیدن دوستان تنگ نمی‌شود و نمی‌خواهد یک زندگی عادی داشته‌باشد؟ او پاسخ داد: «هرگز فکر نمی‌کنم حتی در تمام آینده پیش رویم کوچک‌ترین علاقه‌ای به اتخاذ شیوه زندگی معمول داشته باشم.» و بعد افزوده بود: «احساس می‌کنم خودم را به حد کافی بیان نکرده‌ام.»

امیلی به عموم روی خوش نشان نمی‌داد و این کار را «حراج روح» می‌نامید. گرایش او این بود که در جامعه‌ای منتخب ناشناخته بماند و کارهایی را که مجبور به انجام دادنشان بود با ناخشنودی انجام می‌داد. در عوض او قادر بود توجه کاملی به عقاید انتزاعی نشان دهد و درباره مسایلی چون مرگ و الوهیت سخن بگوید؛ یعنی دقیقا همه آن چیزهایی که ما حتی نمی‌دانیم چگونه باید درباره‌شان فکر کنیم. او برای ما به شیوه‌ای زندگی کرد که هرگز خودمان نمی‌توانستیم به آن سبک زندگی کنیم، درست مثل قدیسان و به همین دلیل است که ما این قدر شیفته او هستیم.

امروز با جست‌وجو در میان همه آنچه او می‌دانست،
شکل ابتدایی اما پرکشش تنهایی آمریکایی. او غرابت خود با محیط اطراف را کاملا می‌شناخت و آن را تغذیه نیز می‌کرد
می‌خواهیم به خود او برسیم؛ مثلا از تاثیرپذیری شخصی او در محیط هاروارد، میز تحریری که فقط یک چراغ مطالعه روی آن جا می‌گرفت و درست به اندازه هیکل او بود. کتاب‌های کتابخانه‌اش؛ امیلی برونته، جورج الیوت، شکسپیر و انجیل. همه اینها تاثیرپذیری ادبی او را آشکار می‌کند و تصویری از دوران کودکی که موهایش را مثل یک گوجه پشت سرش جمع کرده‌ است.

اما دست‌نویس‌های او، مستندات حرکت دست‌ها و ذهنش، در ویرایش‌های پیشین نامعین و گریزانند. شعرهای او هرگز به یک شکل ویرایش نشده و در حقیقت دیکنسون آفریننده‌ای فراتر از ویراستارهایش بوده ‌است.

ویرایش‌های متعدد از سروده‌های شخصی
همه چیز از آنجا شروع شد که پس از مرگ امیلی و کشف شعرهایش، «هیگینسون» و «تود» برای انتشار کتابی که در سال 1890 منتشر شد سخت کوشیدند تا اشعار او را «محسوس» کنند. آنها برای شعرها عنوان درست کردند، تلفظ های آن را عادی کردند، علامت‌گذاری کردند و حتی برخی از شعرها را بازنویسی کردند. ویراستارهای بعدی برخی از این تصمیم‌ها را حدف کردند؛ اما خودشان انتخاب‌های جدیدی داشتند که باز جای سوال داشت.

مارتا دیکنسون بیانچی شعرهایی رلا که تا آن زمان منتشر نشده بود در دهه 20 و 30 قرن بیستم به دست چاپ سپرد، اما آنها را بدون عنوان و به صورتی منتشر کرد که برخی از واژه‌ها نادرست بود. 

سال 1955 توماس جانسون اولین نسخه مستند را بر مبنای پژوهشی دانشگاهی منتشر کرد. او بیشتر شعرها را تاریخ‌گذاری کرد و 40 پیشنهاد ارائه داد که می‌توانست برای تنظیم آنها مناسب باشد. گرچه او برمبنای دسته‌ای از شعرهای امیلی که در دسترس داشت این کار را انجام داد، اما بخش مهمی از دست‌نویس‌های او که اکنون در کالج «امهرست» نگهداری می‌شود آن زمان هنوز به صورت شخصی نگهداری می‌شد.

کار تاریخی و به یادماندنی او اکنون با ویرایش متفاوت رالف.دبلیو.فرانکلین تکمیل و وسیله انتشارات دانشگاه هاروارد منتشر شده ‌است. در این ویرایش، تاریخ‌ها و میلیون‌ها جزییات متنی دوباره بررسی شده است. با این حال تفسیر نتایج به دست‌آمده باز هم سوال‌های بیشتری برانگیخته است. برای مثال در حالی که برخی از محققان دانشگاهی معتقد به ضرورت وجود منطقی عقلی از نظر محتوای شعرها برای جمع‌آوری آنها هستند، فرانکلین معتقد است که آنها باید به صورت تصادفی جمع‌آوری شوند. اکنون دیدگاه‌های مختلف همه بر این امر تاکید دارند که امیلی دیکنسون خودش تعیین می‌کرد اشعارش چگونه خوانده شوند.

ویرایش شعرها حتی می‌تواند بر تصاویر
شعرها و نامه‌های دیکنسون تقریبا تمامی‌شان برگل متمرکز شده‌اند و تلمیح به باغ اغلب به حوزه‌ای تخیلی باز می‌گردد که در آن گل‌ها نمادی برای عمل‌ها و احساسات محسوب می‌شوند
روان‌شناسانه نیز تاثیرگذار باشد. چنانکه در کتاب «مرا به دقت بگشا: نامه‌های صمیمانه امیلی دیکنسون به سوزان هانتینگتون دیکنسون» ‌که در سال 1998 توسط انتشارات پاریس منتشر شد، ویراستارها «الن لوییس هارت» و «مارتا نیل‌اسمیت» شعرها و نامه‌هایی را جدا کردند که امیلی با همسر برادرش رد و بدل کرده بود و در آنها نشانه‌هایی از احساسات عمیق و همکاری ادبی یافتند.

حتی در کنفرانس «مانت هولیوک» یک تاریخ‌پژوه پیشنهاد کرد که بر مبنای تاریخ نامه‌ها به تحلیل تغییر دست‌خط‌ها بپردازند تا از این طریق بتوانند میزان سلامت عقلی و فیزیکی او و انعکاس آن در پاسخ‌های حسی‌اش را دریابند.

محقق دیگری در برابر گرایش دست‌نویس‌ها هشدار می‌داد و این که آیا از پاسخ به موضوع‌های وسواسی می‌توان راهی برای فهمیدن امیلی دیکنسون به دست آورد؟

درک این مسایل سخت است. دیکنسون از راه هنرش زندگی کرد و این راهی غیرمستقیم برای شناخت یک شخصیت است. «حقیقت باید به تدریج بدرخشد» این حرفی است که خود او می‌زند. پس باید به همین صورت باشد. این همان دلیلی است که بی‌وقفه از شعرهای او نسخه‌برداری می‌شود و به بازخوانی آنها می‌پردازیم. با این کار دوباره او را می‌بینیم و از طریق فیزیک و روح زنانه‌اش او را در می‌یابیم.

زیباشناسی شعرهای دیکنسون
دیکنسون بیاینه ای برای زیبایی‌شناسی شعرش به جای نگذاشته‌ است و به دلیل تنوع موضوع‌های او، کارهایش در ژانر مشخص شعری جای نمی‌گیرد. او فقط شعرهای «امرسون» را مورد بررسی قرار داده و به عنوان فلسفه‌ای متعالی شعرهایش را تحسین ‌کرده‌ است. با همه اینها، شعر دیکنسون را از زوایای مختلف بررسی می‌کنند و آنها را در قالب طنز، ‌ایهام، هزل و کنایه قرار می‌دهند.

گل‌ها و باغ‌ها؛ «فار» اشاره می‌کند که شعرها و نامه‌های دیکنسون تقریبا تمامی‌شان برگل متمرکز شده‌اند و تلمیح به باغ اغلب به حوزه‌ای تخیلی باز می‌گردد که در آن گل‌ها نمادی برای عمل‌ها و احساسات محسوب می‌شوند. او برخی از گل‌ها مثل "جنتیان" و شقایق را با جوانی و فروتنی پیوند می‌دهد و گل‌های دیگری را با دوراندیشی و روشن‌بینی. او معمولا برای اینکه شعر یا نامه‌ای برای دوستانش بفرستد همراه آن دسته گلی نیز می‌فرستاد.

اشعار استعاری ـ دیکنسون تعداد زیادی شعر به جای گذاشته‌ است که در آنها به آقا، جناب، یا استاد اشاره کرده ‌است. هر چند برخی این اشاره‌ها را به عنوان نمادی از عشق‌های ازلی و ابدی دیکنسون می‌نامند؛ اما او در خلال این شعرها به پرسش از خود و به نوعی خودپژوهی می‌پردازد. شعرهایی که گاه خواننده را عمیقا
شکل برجسته شعرهای مسیحی امیلی نشان دهنده توجه احترام‌آمیز او به زندگی عیسی مسیح است. او مدعی است که ساختار عمیق دیکنسون او را از نظر «سنت شعری ایثار میسح» در کنار هاپکینز، الیوت و آدن قرار می‌دهد
تحت تاثیر قرار می‌دهند. او استعاره‌هایش را از متن‌ها و نقاشی‌های دوره خود می‌گیرد. خانواده دیکنسون اعتقاد داشتند که این شعرها نشان دهنده فردگرایی اوست؛ اما محققان این دیدگاه را رد کرده‌اند.

اشعار بیمارگونه ـ اشعار دیکنسون انعکاس شیفتگی زندگی اوست و آمیختن آن با بیماری، مرگ و مرگ. شاید برای یک دوشیزه نیوانگلندی شگفت‌آور باشد که در شعرش از اشکال مختلف مرگ بگوید: مصلوب شدن، غرق شدن، به دار آویخته‌شدن، یخ بستن، گلوله خوردن، خفگی، چاقو خوردن، تولد نارس و گیوتین.

او عمیق‌ترین شناختش را به مرگ مقدر شده از جانب خداوند اختصاص می‌دهد و به تشییع جنازه ذهنی می‌پردازد که اغلب با حس عمیق تشنگی و گرسنگی همراه است. یکی از پژوهندگان آثار او «ویویان پولاک» این ارجاع‌ها را واکنش خودبیوگرافی‌نگارانه او از شخصیت تشنه و گرسنه‌اش می‌نامد. او دربرابر جهان خارج معمولا خود را موجودی کوچک، لاغر و شکننده توصیف می‌کند. 

اشعار مذهبی ـ هیگینسون دیکنسون در طی زندگی اشعاری نوشت که انعکاس دلمشغولی او با آموزه‌های عیسی مسیح هستند و در حقیقت بسیاری از آنها اشاره به این امر دارند. هرچند او در خانواده‌ای مذهبی بزرگ شد؛ اما خودش معتقد بود که تنها عضو خانواده است که به اندازه دیگران مذهبی نیست. با این وجود تعدادی از اشعار او بر مبنای انجیل معاصر و بازآفرینی آن‌ها با ظرافت تمام با استفاده از زبان محاوره آمریکایی است.

«دوروتی اوبرهاوس» دریافته است که شکل برجسته شعرهای مسیحی امیلی نشان دهنده توجه احترام‌آمیز او به زندگی عیسی مسیح است. او مدعی است که ساختار عمیق دیکنسون او را از نظر «سنت شعری ایثار میسح» در کنار هاپکینز، الیوت و آدن قرار می‌دهد.
در شعری به مناسبت میلاد مسیح دیکنسون روشن‌بینی و ظرافت در ایجاد یک موضوع قدیمی را این گونه بیان می‌کند:

ناجی باید مردی موقر و مطیع/ بوده باشد/ که در یک روز دور و سرد/ به سراغ همقطاران کوچک بیاید/ راهی به مکان مقدس/ از زمانی که او و من بچه بودیم/ زنده بود، اما برای آنچه باید باشد / میلیون‌ها مایل راه ناهموار/ در دل قاره‌ای کشف نشده

«سوزان یوهاس» محقق دانشگاه معتقد است که دیکنسون به روح و درون انسان به عنوان جاهای قابل مشاهده نگاه می‌کند و بیشتر زندگی‌اش را در چنین فضایی می‌گذراند. او اغلب از این جاهای خصوصی به عنوان «قاره‌ای کشف نشده» یاد می‌کند و «عرصه روح» را با خیال‌پردازی‌های طبیعی می‌آراید. در موارد دیگر مثل قلعه‌ها و زندان‌ها خیال‌پردازی او تیره‌تر و تاریک‌تر است و با راهروها و اتاق‌های تو در تو تکمیل می‌شود تا «یکی» در آنجا اقامت کند و این «یکی» خود اوست که با خودهای متعددش در آنجا ساکن می‌شود.

ترجمه: رویا دیانت