درباره شعر و نثر اخوان |
درباره شعر و نثر اخوانبه نقل از دایره المعارف بزرگ اسلامیشعر اخوان:دوران شاعری اخوان را مىتوان به سه دوره تقسیم کرد: دوره اول : دورهای که از نوجوانى آغاز مىشود و با انتشار ارغنون پایان مىپذیرد. در این دوره اخوان زیر تأثیر شاعران مکتب خراسانى است، و توانایى خود را در سرودن شعر به شیوههای کهن مىآزماید. غزلهای نخستین اخوان، متأثر از شعرشهریار و سرشار از شور و احساس است . با اینهمه، چون ابتدا توفیق چندانى در غزل سرایى نیافت، به قصیدهپردازی روی آورد. نظر منتقدان دربارة این قصاید متفاوت است. برخى برآنند که این قصاید در عین تقلید از گذشتگان، نشان از استقلال و قدرت خلاقیت وی دارد و برخى دیگر ابیات این قصاید را دارای «مضامینى معمولى و سطحى» و فاقد «استواری و سنگینى قصاید خوب فارسى» دانستهاند. همچنین اخوان در این دوره چنانکه خود نیز مىگوید، با مکتب نیمایى مخالف بود، اما اندک اندک شناخت او نسبت به شیوة نیمایى بیشتر شد و آن مخالفتها به طرفداری و پیروی از این روش انجامید . اخوان خود از این تحول به کنایه چنین یاد کرده است: «من کوشیدهام از راه میان بری از خراسان به مازندران بروم» . دورة دوم که دورة اصلى شعر اخوان است و اوج آن را در کتاب زمستان مىبینیم. این دوره با طبع آزماییهایى در قالب چارپاره آغاز مىشود و تا کتابهای دوزخ اما سرد و زندگى مىگوید ادامه مىیابد. اخوان پس از شناخت شیوة نیمایى، ابتدا به شکستن اوزان عروضى و طرح مضامین و موضوعات نو پرداخت و سپس با حفظ صلابت و استواری زبان شعر قدیم خراسانى و درآمیختن آن با تحولاتى که مکتب نیمایى پدید آورده بود، شعر جدید فارسى را متحول ساخت و سبکى خاص خویش ایجاد کرد. دورة سوم که دورة بازگشت به گذشته است. اخوان با انتشار ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم، گرایش دوبارة خود را به قالبهای سنتى شعر فارسى نشان داد. این کتاب را مىتوان ادامة ارغنون به شمار آورد. دراین مجموعه ناهماهنگیهای آشکاری دیده مىشود. شاعر گاه به زبان ساده و روانِ ایرج میرزا نزدیک مىشود و گاه به شیوة پرصلابت شاعران خراسان روی مىآورد. استعمال واژههای مهجور و اسامى خاص در این اشعار آن قدر فراوان است که شاعر ذیل بسیاری از صفحات را به توضیح آنها اختصاص داده است. با اینهمه، بیتهای زیبایى نیز در مجموعة این اشعار به چشم مىخورد .
سبک و سیاق:اخوان را نباید تنها شاگردی از مکتب نیما به شمار آورد، زیرا او طرحهای استاد را گاه دقیقتر و انعطاف پذیرتر از خود او به عمل درآورده است. اخوان در شعرهای نیمایى خود در کاربرد اوزان دقت و احتیاط بیشتری داشت و گاه ریتمهای جدیدی بر اوزان نیمایى مىافزود وی بر خلاف نیما، اعتقاد داشت همچنانکه شروع مصرعها باید در یک بحر باشد، پایانبندی آنها نیز باید یک آهنگ و همنوا باشد. سبب این اعتقاد وی را مىتوان در انس و عادت او به شعر کهن، و شاید آشناییش با موسیقى یافت. اخوان در پیروی از نیما به قالبها و اسلوب کار او نظر دارد، نه به زبان و شیوة بیان او. خود مىگوید: «پس تأمل کن. زبان نیما سرمشق نیست. قوالب و اسالیب او سرمشق است» از ویژگیهای شعر اخوان مىتوان به این نکات اشاره کرد: 1. به کارگیری سبک و ساختار زبانى شعر خراسانى در قالب نیمایى: شعر اخوان هم از لحاظ مفردات و ترکیبات و هم در بافت و ساخت کلام بسیاری از ویژگیهای سبک خراسانى را داراست 2. بیان روایى: این نوع بیان از ویژگیهای برجستة شعر اخوان است از آن روی که شعر او بیشتر تحت تأثیر وقایع اجتماعى است و واقعه را جز به طریق روایى نمىتوان گزارش کرد. توصیف و صحنهپردازی از لوازم خاص شعر روایى است و اخوان در این کار توانایى نمایانى دارد و در پشت صحنهها و نقل روایتهای او معمولاً معنى و مقصودی رمزی و کنایى نهفته است. او خود مىگوید: «من روایت را به حد شعر اوج دادهام، اما شعر را به حد روایت تنزل ندادهام. » 3. لحن حماسى و پرصلابت: اخوان در بسیاری از موارد از واژگان خاص شاهنامه بهره گرفته است و هر چند که این خاصیت در اشعار آخرشاهنامه آشکارتر است، ولى در سراسر اشعار او تأثیر لحن و طرز کلام فردوسى را مىتوان بازشناخت. 4. گرایش به طنز: 5.اسلوب و ساختار شعری: اخوان وزن را لازمة شعر مىداند و آن را در تنظیم و ترتیب مصراعها و پارههای کوتاه و بلند شعر خود مراعات مىکند، اما در باب قافیه تا این اندازه اصرار و تأکید ندارد، هر چند که در شعر او قافیه دارای محل و اهمیت خاص است. وی در به کارگیری صنایع بدیعى گاهى نوآوریهایى دارد، همچون تشبیه مشبه به همان مشبه، مانند «خوابیده مخمل شب تاریک مثل شب» و نیز نوعى تشبیه محسوس به معقول، همچون «گر چه بیرون تیره بود و سرد، همچون ترس» و نیز آوردن وصفهایى مشتق از موصوف برای همان موصوف، چون «سکوت ساکت» و «عدل عادل» از جمله تعبیراتى است که شاید کمتر بتوان نظیر آنها را در آثار شعرای پیش از وی یافت. اخوان گاه در توصیف زمان و مکانِ رویدادها و ویژگیهای قهرمانان اشعار روایى خود به نوعى فضاسازی و صحنه پردازی که لازمة منظومههای نمایشى است، مىپردازد و بدین سان شعر را به سینما نزدیک مىکند. چنانکه در «کتیبه» و «مرد و مرکب» با کلمات و صورِ خیال صحنههایى تصویر کرده است که کارگردان سینما بدون کلام و به یاری تصاویر آنها را عرضه مىکند اینگونه اشعار را بیشتر در مجموعههای از این اوستا و آخر شاهنامه مىبینیم که پس از ارتباط اخوان با سینما تدوین یافته است و ظاهراً تجربههای او در کار فیلم و سینما در این جریان مؤثر بوده است.
مضامین اشعار:اگر چه ویژگى برجستة اشعار اخوان، اجتماعى بودن آنهاست، تغزلهای زیبا و سوکنامههای درخشان وی را نمىتوان از نظر دور داشت. وی در اشعار خود از جنبههای فردی و عاشقانه به جنبههای اجتماعى و حماسى و تا حدی فلسفى گراییده است. شعرهای تغزلى اخوان را بهدو دسته مىتوان تقسیم کرد: یک دسته اشعاری که در قالبهای کهن سروده شده، و بیشتر غزلهایى است به شیوة شاعران سبک عراقى و متأثر از شعر شهریار. اغلب اینگونه غزلهای اخوان که در مجموعة ارغنون گرد آورده شده است، رنگ و بوی تغزل و شور و احساس خاص دارد و در میان آنها ابیات شیرین و زیبا کم نیست. برخى غزلهای اخوان در زمستان نیز آمده است، اما این سرودهها با غزلهای ارغنون تفاوت دارد و بیشتر به جای نغمهخوانیهای عاشقانه، در قالب غزل، نکتههای اجتماعى و مضامینى جز آنچه در غزل معمول است، آورده که البته در جای خود تازگى دارد. دستة دوم اشعار غنایى اخوان است که در قالبهای نو و به اصطلاح «نیمایى» سروده شده، و در آنها گاهى احساسات و دریافتهایشاعرانه با نوعىتفکراتفلسفى درآمیختهاست نمونههای این نوع اشعار را در «لحظة دیدار» از مجموعة زمستان؛ «چون سبوی تشنه»، «دریچهها» و از مجموعة آخر شاهنامه؛ «سبز» و «نماز» از مجموعة از این اوستا مىتوان دید. حقوقى بیشتر اینگونه اشعار را در مجموعة مهدی اخوان ثالث به چاپ رسانده است اخوان از حدود سال 1327ش به سرودن اشعار اجتماعى و سیاسى روی آورد. شور و هیجان مردم در سالهای پیش از28 مرداد 32 و ناامیدی فراگیر سالهای پس از آن، در اشعار این دورة او انعکاس روشن دارد. وی در منظومة «قصة شهر سنگستان» به قیام مردمى پیش از 28 مرداد توجه داشته ، و قصیدة «نوحه» یا «تسلى و سلام» را به پیرمحمد احمدآبادی دکتر محمد مصدق تقدیم کرده است. شعر «خوان هشتم» را نیز در سوک غلامرضا تختى سرود، و در «مرد و مرکب» به «انقلاب سفید و فریبى که در پشت آن بود»، نظر داشته است . به طور کلى گرایش غالب اشعار او پس از کودتای 28 مرداد شکوه و مرثیه خوانى است و بیان تباهیها، بىعدالتیها، شکستها و ناامیدیها. از این رو برخى او را شاعر شکستها نامیدهاند. شعر «زمستان» به خوبى از این شکست و نومیدی حکایت مىکند با این حال، برخى برآنند که شاعر در «زمستان» نیز نومید محض نیست اخوان پس از کودتای 28 مرداد، و یأس از ابر قدرت شرق، بازگشت به فرهنگ ایران باستان و توجه به حماسههای ملى را گریزگاه خوبى برای خویش یافت، چندانکه در «قصة شهر سنگستان» ایران قدیم را سراپا پاک و بىعیب دانسته، و تمامى کژیها و کاستیها و نادرستیها را زادة تهاجم ترک و تازی و فرنگ شمرده است. بدین سان، رنگ شدید نوعى تعصب ملى در اشعار این دورة او نمایان است و بىسبب نیست که برخى او را شاعری ملى و بومى، نه جهانى، دانستهاند.
نثر اخوان: نثر او به سبب درخشش شعرش کمتر مورد توجه قرار گرفته است. وی در نثر نیز چون شعر میان کهن و نو پیوند برقرار ساخته بود. در نثر او رگههایى از نثر بیهقى، سعدی و قائم مقام فراهانى، آمیخته به ویژگیهایى از نثر هدایت و دهخدا در چرند و پرند و همراه با مایههایى از طرز بیان نقالان وجود دارد. واژههای نثر کهن در کنار کلمات و اصطلاحات عامیانه قرار مىگیرد و حاصل این تناقض همچون طنزی گسترده در نثر او جاری مىشود. افزون بر این، حالت آفرینیهای تؤم با نقالى، به ویژه در مؤخرة از این اوستا بر جاذبة نثر او مىافزاید. آنچه در سراسر آثار منثور اخوان به وضوح مشهود است، چنانکه گفته شد، زبان پر از طنز اوست. این طنز که از ویژگیهای روحى و اخلاقى او بود، حتى در مواردی که دربارة مطلبى به جد سخن مىگفت، نیز آشکارا ظاهر مىشد. نمونة این جدِ آمیخته به طنز در نقدی که بر اشعار سهراب سپهری نوشت، دیده مىشود .
ماخذ:http://www.tebyan.net برگرفته از سایت تازه های ادبی بمدیریت مجتبی.م اخوان در گفتار و نیز در نوشتههای منثور خود غالباً طنزی نزدیک به هزل به کار مىبَرد، اما در اشعار او طنز و هزل به گونة دیگری به چشم مىخورد. اخوان در نهایت نومیدی همة کوششها، امیدها و ناامیدیها را با بیان طنزآمیز خویش به استهزا مىگیرد این طنز تلخ در «کتیبه»، «قصة شهر سنگستان»، «هنگام» و «نوحه» به چشم مىخورد. اخوان در این نوع شعرها بیشتر به زبان طنز ایرج میرزا توجه داشته است. بیشترین نمونههای این نوع شعر او را در مجموعة ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم، مىتوان یافت. اما ویژگیهای زبان مکتب خراسانى و به کارگیری کلمات سنگین و فخیم، مانع از کامیابى کامل او در این زمینه شده است |