چای دم کرده

شعر و ادبیات -شاعرانه ها -متنوع از همه جا از همه چیز

چای دم کرده

شعر و ادبیات -شاعرانه ها -متنوع از همه جا از همه چیز

شعر وادب- شاعرانه ها/فروغ فرخزاد/فرزانه شیدا

به بهانه 24 بهمن سالروز مرگ فروغ فرخزاد

فروغی در خانه‌‌ی سیاه

 

اولین باری که "این خانه سیاه است" را دیدم شانزده سالم بود. چند دقیقه‌ای از شروع فیلم نگذشته بود که چراغهای اطاقم را خاموش کردم تا راحت‌تر گریه کنم. بهمین

راحتی بود. بهمین راحتی بود که عاشق فروغ شدم ...

غزلهای عاشقانه‌اش را از ترس پدر با دستان خود پاره کرد. شکستن قالبهای جامعه گناه کوچکی نبود. زندگی، خیابان درازی بود که هر روز زنی با زنبیل از آن می‌گذشت؛ و فروغ نمی‌خواست آن زن باشد.

دنیایی را به مبارزه طلبید. دنیایی با خیابانهای دراز ، زنان زنبیل به دست و انسانهایی که به اشعارش به‌به و چه‌چه گفتند و در خفا و آشکار "بدکاره"اش نامیدند. او در برابر دنیایی عصیان کرد و در عین عصیانگری مظلوم بود. او پری کوچک غمگینی بود که قرار بود بدنیا آید.

 او بی هیچ پشتوانه‌ای به مبارزه برخاست.  نه خانواده‌اش حامی او بودند، نه شرایط اجتماعی همراهش بود و نه هیچ پشتوانه قابل اعتنایی داشت. نه تنها کسی با او همراه نبود که همه بر ضدش شمشیر از نیام برکشیده بودند. لیکن او فروغی بود در خانه‌‌ی سیاه و آتشی بود بر خانه‌های سیاه‌اندیشان.

یادش گرامی، خاطره‌اش ماندگار و راهش پرر

هرو

 

بادفرخزاد در دیماه سال 1313 در محله امیریه تهران از پدر و مادری تفرشی پا به عرصه وجود نهاد. پدرش محمد فرخ زاد یک نظامی سختگیر بود و مادرش زنی ساده و خوش باور.
او فرزند چهارم یک خانواده نه نفری بود. چهار برادر به نامهای امیر مسعود، مهرداد و فریدون و دو خواهر به نامهای پوران و گلوریا.

پس از اتمام دوران دبستان به دبیرستان خسروخاور رفت. در همین زمان تحت تاثیر پدرش که علاقمند به شعر و ادبیات بود. کم کم به شعر روی آورد. و دیری نپائید که خود نیز به سرودن پرداخت. خودش می گوید که " در سیزده چهارده سالگی خیلی غزل می ساختم ولی هیچگاه آنها را به چاپ نرساندم. "

در سال 1329 در حالی که 16 سال بیشتر نداشت با نوه خاله مادرش پرویز شاپور که 15 سال از او بزرگتر بود ازدواج کرد. این عشق و ازدواج ناگهانی بخاطر نیاز فروغ به محبت و مهربانی بود. چیزی که در خانه پدری نیافته بود. پس از پایان کلاس سوم دبیرستان به هنرستان بانوان می رود و به آموختن خیاطی و نقاشی می پردازد. از ادامه تحصیلاتش اطلاعاتی در دست نیست.
می گویند که او تحصیلات را قبل از گرفتن دیپلم رها می کند

اولین مجموعه شعر او به نام " اسیر " در سال 1331 در سن 17 سالگی منتشر می گردد. کم و بیش اشعاری از او در مجلات به چاپ می رسد.
با به چاپ رسیدن شعر " گنه کردم گناهی پر ز لذت" در یکی از مجلات هیاهوی عظیمی بپا می شود و فروغ را بدکاره می خوانند و از آن پس مورد نا مهربانی های فراوان قرار می گیرد.

" گریزانم از این مردم که با من به ظاهر همدم و یکرنگ هستند
ولی در باطن از فرط حقارت به دامانم دو صد پیرانه بستند "

در سال 1332 با شوهرش به اهواز می رود. دیری نمی پاید که اختلافات زناشوئی باعث برگشت

 فروغ به تهران می شودحتی تولد کامیار پسرشان نیز نمی تواند پایه های این زندگی را محکم سازد. سرانجام فروغ در سال 1334 از شوهرش جدا می شود
قانون فرزندش را از او می گیرد. حتی حق دیدنش را. فروغ  16 سال تمام و تا آخر عمرش هرگز فرزندش را ندید

" وقتی اعتماد من از ریسمان سست عدالت آویزان بود
و در تمام شهر
قلب چراغ های مرا تکه تکه می کردند
وقتی که چشم های کودکانه عشق مرا
با دستمال تیره قانون می بستند
و از شقیقه های مضطرب آرزوی من
فواره های خون به بیرون می پاشید
چیزی نبود. هیچ چیز بجز تیک تاک ساعت دیواری
دریافتم : باید، باید، باید
دیوانه وار دوست بدارم

********

زندگینامه فرزانه شیدا از زبان خود او :


پانزدهم مهر 1340 در تهران چشم به جهان گشودم در خانواده ای با 6 فرزند زندگی گذرانده فرزند دوم خانواده بودم
دوران تحصیلات متوسطه را در رشته فرهنک وادب(ادبیات) از دبیرستان رابعه بپایان رساندم و مدتی به سمت منشی کارمند بوده پس از 7 سال ازدواج نمودم وپس گذر یک سال صاحب فرزندی پسر شدم و همسرم جهت تحصیل به خارج از کشور مهاجرت نموده در سال 1367 به کشور نروژ مهاجرت کردم و پس از فراگرفتن زبان نروژی در رشته دکوراسیون ویترین و بوتیک دورهء فشره ای را سپری نمودم در سال 1373 صاحب فرزند دختری شدم ودر سال 1376 جهت تحصیل در دانشکده (اس مد) دیزاین ووطراحی مد در دو رشته دوخت وهمچنین طراحی( دیزاین) نام نویسی نمودم ودر سال 2000 فارغ التحصیل شدم
از اوان نوجوانی به نوشتن نثر وخواندن کتب مختلف ادبی واشعار شاعران نامی ایران علاقمند بودم و در سن 15 سالگی اولین دوبیتی خود را سرودم

گفتی که مگیر سخت بر دهر
تا باتو نکرده این جهان قهر
کیکی ست جهان ولی ندانی
در مایهء آن زده شده زهر
1355

در حال حاضر پنج دفتر شعر را دارا هستم که در سبکهای کلاسیک (غزل/ قصیده /رباعی..) و همچنین شعر نو وشعر طنز و ترانه می باشد
دارای سایت اختصاصی ف.شیدا هستم که مشتمل از چهار دفتر می باید

*آشیانه شعر
*در آغوش شعر
*در کنج خلوت شعر
* درکوجه باغ ترانه
www.fsheida.com

همچنین دارای دو وبلاگ می باشم با نامهای :

*آشیانه شعر(دمی باتووووو)
http://fsheida.blogfa.com

و*لحظه های باتو بودن
http://fsheida.persianblog.com

ودر همین جا از آقای امیر همدانی کمال تشکر را دارم که در معرفی من در سایت جاودانه ها اقدام نموده وباعث افتخار وسربلندی من است که در سایت و نوشته های باارزش ایشان در زمینه سخنان مشاهیر و
برگذیده گان جهان سهمی کوچک را دارا باشم

با کمال تشکر از شما وتقدیم احترام فراوان
فرزانه شیدا
26/دسامبر2006/
5/دیماه/1385

  غریبانه

او غریبانه جستجو میکرد...در غروبی" دوباره بودن را

از شب و باد پرس وجو میکرد

لحظهء سبز پرگشودن را !!!

یعد او هر کرانهء پرواز...

سینهء بیقرار او می سوخت

باد آشفتگی به غوغا بود...

مرغ دل را به هر طرف ...میکوفت!!!

دیدهء بی شکیب او تا صبح....درد خود را به شب بیان میکرد

چونکه از یار خود سخن میگفت

" خاطره" در دلش فغان میکرد...!!!

بر لبش هر ترانه شد جاری...

جویباری ز اشک میگردید

از بیابان ,غم, گذر میکرد

در پی میوهء بهار "امید"!!!!

آنکه اینگونه بی نشان می گشت

این "من" عاشق "رسیدن" بود!

قلب خود را به آرزو می سوخت

در امید" دوباره دیدن" بود!!!

آه می شد دوباره شادی کرد؟!

نه به باغ خیال و در پندار!

سر رسد عاقبت زمان فراغ؟!

در گلستان پر گل دیدار؟!

طافتم نیست "منتطر بودن"...

روح پرواز من سفر خواهد

رو بسوی یگانه دلدارم ....

ای خدا از تو بال وپر خواهد!
1363

 فرزانه شیدا

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد