چای دم کرده

شعر و ادبیات -شاعرانه ها -متنوع از همه جا از همه چیز

چای دم کرده

شعر و ادبیات -شاعرانه ها -متنوع از همه جا از همه چیز

کوله بارم خالیست - شعری از فرزانه شیدا

در پی خویش

کوهساری سنگی در غروبی غمناک

منم اینجا تنها

ملتهب از فریاد

آمدم تا که در این خلوت سرد

بر سکوت دل خود چیره شوم

آمدم تا که به فریاد بلند

بانک تکرار مرا داد زنم!!!

من در این پیچ و خم سنگی کوه

رو به هرسوی غریب

ناشکیبا از درد

در پی خویش فراوان گشتم

و به نومیدی و یاس

چشمه را آینهء خود کردم!!!

لیک آخر ز چه رو

در پی اینهمه فریاد و فغان

گشتنی دور خود اندر دل کوه

گر یه ای ملتهب از جوشش درد

همچنان غمگینم ...همچنان آشفته؟

و ز بودن خالی!!!

اثری از منه من نیست چرا؟؟؟؟

در پی چیست که میگردم من

کوله بارم خالیست ...

از امیدی که مرا راه برد

و من اما مغموم... بی هدف سرگردان

همچنان در راهم

و به شب نزدیکم

لیک این خاکی کوه

اینهمه سردی و دل سنگی او

رنگ خاکستری چهرهء او

سبزی بودن را

از دل پر طپشم می دُزدد

و سکوتش گوئی ...بر فغان دل من میخندد

از منه من اثری نیست ولی

در من اما طپش بیهوده ست

در تلاشی مغموم

رفتن و جُستن خویش!!!

و من آخر ز چه رو همچنان در راهم

با کدامین شوقی راه شب می پویم

کوله بارم خالیست...

از امیدی که مرا راه برد

 

سال 1374ف.شیدا 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد