نوشته شده توسط محمد رضا حاجیلو :
|
||
اختراع دستگاه نوار مغزی به دانشمندان اجازه داد تا به مطالعه خواب انسان، به روشهایی که پیش از آن ممکن نبود، بپردازند. در خلال دهه 1950 فردی به نام اوژن آسرینسکی که تازه از دانشگاه فارغالتحصیل شده بود، از این وسیله برای کشف آنچه امروز خواب REM خوانده میشود استفاده کرد.
مطالعات بیشتر بر روی خواب انسان نشان داده است که خواب از یک سری مراحل گذر میکند که الگوهای امواج مغزی در هر مرحله با یکدیگر متفاوتند.
شروع خواب در خلال نخستین مراحل خواب، ما هنوز نسبتاً بیدار و هشیار هستیم. مغز امواجی تولید میکند به نام امواج بتا که کوچک و سریع هستند. به مرور که مغز شروع به آرامش یافتن میکند، امواج کندتری به نام امواج آلفا تولید میشوند. در طول این مدّت و هنگامی که هنوز کاملاً به خواب نرفتهایم ممکن است احساس عجیب و کاملاً واضحی را تجربه کنیم که توهمات پیش خواب نامیده میشود. مثالهای متداول و شایع این پدیده عبارتند از احساس افتادن (پرت شدن) یا شنیدن این که کسی نام شما را صدا میکند.
وجود دارد، پرش میوکلونیک است.
تکان خورده یا پریده است این پدیده ظاهراً عجیب را تجربه کردهاید. در عالم واقع، این پرشهای میوکلونیک بسیار شایعند. مرحله 1 مرحله 1 شروع چرخه خواب و نسبتاً مرحله سبک و خفیفی از خواب است. مرحله 1 را میتوان به صورت دوره گذار بین بیداری و خواب در نظر گرفت.
در مرحله 1، مغز امواج تتا تولید میکند که امواجی با دامنه بلند و خیلی کند هستند. این مرحله از خواب، تنها مدّت زمانی کوتاهی در حدود 5 تا 10 دقیقه طول میکشد و اگر در این مرحله کسی را از خواب بیدار کنید احتمالاً به شما خواهد گفت که خواب نبوده است! مرحله 2 دومین مرحله خواب تقریباً 20 دقیقه طول میکشد. مغز شروع به تولید امواج منظم و سریعی میکند که به نام دوکهای خواب معروفند. دمای بدن شروع به کاهش و ضربان قلب شروع به کندشدن میکند. مرحله 3 امواج مغزیِ عمیق و کند به نام امواج دلتا در خلال مرحله 3 خواب شروع به پدیدار شدن میکنند. مرحله 3، دوره گذار بین خواب سبک و خواب بسیار عمیق است. مرحله 4 مرحله 4 گاهی به نام خواب دلتا خوانده میشود زیرا امواج مغزی کندی که به نام امواج دلتا معروفند در این مرحله تولید میشوند. مرحله 4، مرحله خواب عمیق است که در حدود 30 دقیقه طول میکشد. راه رفتن در خواب و خیس کردن رختخواب معمولاً در پایان مرحله 4 خواب اتفاق میافتد. مرحله 5 اغلب خواب دیدنها در طول مرحله پنجم خواب که خواب REM (حرکت سریع چشم) خوانده میشود روی میدهد مشخصه خواب REM، حرکت چشمها، تندتر شدن تنفس و افزایش فعالیت مغز است. خواب REM به نام خواب نابه روال (یا متناقض) نیز خوانده میشود زیرا در حالی که مغز و سایر سیستمهای بدن فعالتر میشوند، عضلات شلتر میگردند. علت خواب دیدن هم افزایش فعالیت مغز است امّا عضلات ارادی بیحرکت میشوند.
پشت سر نمیگذارد. خواب از مرحله 1 شروع میشود و سپس به مراحل 2، 3 و 4 میرود. پس از مرحله 4 و قبل از وارد شدن به مرحله 5 یا همان خواب REM، مرحله 3 و به دنبال آن مرحله 2 خواب تکرار میشوند. پس از خاتمه خواب REM، بدن معمولاً به مرحله 2 خواب باز میگردد. در طول شب، خواب انسان تقریباً 4 یا 5 بار بین این مراحل میچرخد.
وارد مرحله 5 یا خواب REM میشویم. نخستین چرخه خواب REM ممکن است تنها زمان کوتاهی به طول بیانجامد امّا هر چرخه از چرخه قبل طولانیتر میشود به نحوی که خواب REM میتواند تا نزدیک به یک ساعت پایدار بماند. نوشته شده توسط محمد رضا حاجیلو :
![]() |
آخرین سواری
عمل مردن، مثل مفتی سواری کردن است
به مقصد شهری ناشناس،دیر وقت شب
جایی که هوا سرد است، و باران می بارد
و تو تنهایی، دوباره ناگهان، تمام لامپ های خیابان
خاموش می شوند، و همه چیز، تاریک می شود
آن قدر تاریک، که حتی ساختمان ها،
وحشت می کنند،از همدیگر!!!
ریچارد براتیگان
ترجمه:علی رضا بهنام
پشت پنجره ایستاده بود و چشم به آسمان دوخته بود.
یک قابلمهء بزرگ هم دستش گرفته بود.
منتظر بود. یک ساعتی بود همینطور ایستاده بود
و انتظار می کشید. پیش از اینکه به پشت پنجره بیاید خود را
در آینه نگاه کرده بود.
چشمانش را سرمه کشیده بود و رژ گونه و رژ لبی ملایم
به صورت و لب خود زده بود.
پیراهن آبی دکلته اش را که سال گذشته برای سالگرد ازدواجشان
دوخته بود به تن کرده بود.
بعد از آن بود که به پشت پنجره آمده بود
و نگاهش را به خورشید و آسمان دوخته بود.
از بخاری که از تنفسش بر شیشه می نشست،
می فهمید که هوا سرد است.
پس از ساعتی آسمان آفتابی، ناگهان سیاه شد.
سیاهی ، آسمان را مانند آسمان شب تاریک کرد.
رعد و برق های پر نور و غرانی در آسمان رخ داد
و بارانی سیل آسا آغاز شد. لبخندی شاد بر لبانش نقش بست.
به سرعت به حیاط رفت و با آن لباس آبی دکلته
زیر باران ایستاد. قابلمهء بزرگی که در دست داشت
زیر باران گذاشت تا از آب باران پر شود.
قابلمه که پر شد، آن را به سختی بلند کرد و به خانه بازگشت.
به حمام رفت و درست در وسط حمام ایستاد
. ابتدا با کاسهء کوچکی که در حمام بود آب باران
را بر سرش ریخت و بعد که قابلهء پر از آب کمی سبک شد،
آب آن را یک باره بر سر خود ریخت.
آب باران در آن سرما چنان سرد بود که تمام تنش شروع
به لرزیدن کرد. سرمه از چشمانش بر روی صورت
غلتید و چهره اش به سیاهی گرایید.
لبهای و گونه هایش از شدت سرما سیاه شدند
و دیگر اثری از رژگونه و رژ لب ملایم به جا نماند.
همانجا وسط حمام نشست .
زانوانش را بغل کرد و سرش را در زنوانش پنهان کرد.
نفهمید چه مدت به این وضع بود که با صدای
در سر از پا برداشت.
مرد به خانه بازگشته بود. زن را که با لباس خیس و لبها
و صورت سیاه شده نشسته بر کف حمام دید،
همهء آنچه در دست داشت بر روی میز ریخت
و به سمت زن دوید.
زن لبخندی مهربان تحویل مرد داد و گفت"
می دانی، دیشب باز خوابش را دیدم.
گفت صبح آسمان سیاه می شود و بارانی سیل آسا
بر زمین می بارد.
اگر می خواهی درمان شوی و از این صداهای کودکی
که دائم در گوشت فریاد می زنند خلاص شوی
باید با آب این باران خود را تطهیر کنی.
گفت بعد از این تطهیر همه چیز رو به راه می شود
و کودکی در بطنت به جنب و جوش خواهد خاست.
می دانی همین حالا تکانهای کودک را حس می کنم
". مرد به نرمی و مهربانی بوسیدش،
در آغوشش کشید و از جا بلندش کرد.
لباس آبی را که او را چون فرشته ها کرده بود
از تنش درآورد و او را به کنار بخاری برد.
تنش را با حوله خشک کرد و صورت سیاه شده اش
را به نرمی با پنبه ای پاک کرد.
بر زمین نشاندش و برایش رختخوابی انداخت
و او را در رختخواب خواباند.
بوسه ای بر چشمانش و بر لبش زد و
گفت" آرام بخواب عزیز دلم. تو تطهیر شده ای.
تو را خداوندگار هزاران بار تطهیر کرده است
فرشتهء من. چه می کنی با خودت آخر؟"
زن به آرامی چشمانش را بست و همینطور که مرد نوازشش
می کرد به خواب رفت.
مرد از جای برخاست. از پشت پنجره به آسمان که از صب
ح حتی لکه ای ابر به خود ندیده بود، نگاهی انداخت.
به حمام رفت، دوش آب سرد را که احتمالا ساعتها باز بود
بست و لب وان حمام نشست و آرام اشک ریخت.