نگاهى به زندگى و آثار تی.اس الیوتموضوع:ادبی و هنری |
او از سال ۱۸۹۸ تا ۱۹۰۵ در آکادمی اسمیت تحصیل کرد. در بارهی این سالها مینویسد: «زبانهای لاتین و یونانی را آموختم و تاریخ یونان، روم، انگلیس و آمریکا را دقیقاً مطالعه کردم. با ریاضیات تا حدی آشنا شدم و بعد به سراغ زبانهای فرانسه و آلمانی رفتم و جالبتر از همه زبان انگلیسی را به درستی آموختم. شکسپیر را خواندم؛ گرچه اگر اختیار دست خودم بود ابداً لای کتاب او را باز نمیکردم و در عوض فقط و فقط ترجمه فیتزجرالد از عمر خیام را میخواندم که برایم هم لذتبخش بود و هم دردناک. من تحت تأثیر این اشعار، شروع به سرودن رباعی کردم؛ رباعیاتی که خیالانگیز و غمافزا بودند». به اصرار پدر و مادرش برای یک سال آمادگی بیشتر به آکادمی میلتون هم رفت. از سال ۱۹۰۶ به مدت سه سال در دانشگاه هاروارد درس خواند و در سال ۱۹۰۹ با درجه لیسانس از آن فارغ التحصیل گردید. و سال بعد دورهی فوق لیسانس را در همان دانشگاه بهپایان رساند. الیوت درفاصله سالهای ۱۹۱۰ و ۱۹۱۱ در پاریس زندگی میکرد و همزمان با ادامه تحصیلات در دانشگاه سوربن به شهرهای مختلف اروپا نیز سفر کرد. در سال ۱۹۱۱ به دانشگاه هاروارد بازگشت تا دورهی دکترای فلسفه را در آنجا بگذراند. در زمان تحصیل در هاروارد الیوت تحت تأثیر ایروینگ بابیت، منتقد مشهور و استاد ادبیات تطبیقی، رمانتیسیسم را رد میکند و به کلاسیسیسم روی میآورد. الیوت در سال ۱۹۱۴ وقتی ۲۵ سال داشت برای همیشه به بریتانیا مهاجرت کرد. شیوهی لباس پوشیدن و لحن سخن گفتن انگلیسیها را داشت و همیشه نگران بود که مبادا اروپا، آمریکایی شود. در سال ۱۹۱۵ وقتی ۲۶ سال داشت با ویویان های وود که ۲۷ ساله بود ازدواج کرد. الیوت در آغاز با معلمی مدرسه گذران زندگی میکرد، تا سال ۱۹۱۷ که در بانک لوید لندن استخدام گردید. اما کار در بانک با روحیهی او سازگار نبود، بنابراین بانک لوید را ترک کرد و مدیریت موسسسه انتشاراتی فابر و گویر (بعدها فابر و فابر) را بهعهده گرفت و تا آخر عمر در این سمت باقی ماند. الیوت در ژوئن سال 1927 چند ماه بعد از آنکه در اقدامی جسورانه تغییر مذهب داد، در ماه نوامبر، به تابعیت آمریکایی خود نیز پایان داده و به تبعیت انگلستان درآمد. و وقتی که در سال ۱۹۳۳ به انگلستان بازگشت بطور رسمی از ویویان جدا گشت و ویویان چند سال بعد در ۱۹۴۷ در یک بیمارستان روانی در شمال لندن چشم از جهان فرو بست. گفته میشود الیوت و ویویان پس از ازدواج، نخست در آپارتمان برتراند راسل اقامت داشتند، و راسل به ویویان دلبستگی پیدا میکند؛ اما صحت این شایعات هرگز مورد تایید قرار نگرفتهاند. در ۱۰ ژانویه ۱۹۵۷ الیوت با اسمه والری فلچیر که در شرکت فابر و فابر منشی خود او و ۳۸ سال از وی جوانتر بود پیوند زناشوئی بست. که این ازدواج دوم الیوت، ازدواجی موفق، اما کوتاه بود. چرا که الیوت بدلیل آب و هوای لندن و افراط در سیگار کشیدن از سلامتی کامل برخوردار نبود. بالاخره تیاس الیوت، شاعر شاعران دوران خود، در ۴ زانویه ۱۹۶۵ بر اثر بیماری امفیزما (بزرگ شدن و اتساع اعضای بدن) در لندن درگذشت. جسد وی سوزانده شده و خاکستر آن بنا بر وصیت خود او به کلیسای سنت مایکل در دهکده ای که اجداد او از آنجا به آمریکا مهاجرت کرده بودند منتقل گردید. تعداد شعرهایی که الیوت سروده است، علیرغم قدر و مقامی که الیوت در شعر و شاعری دارد، آنچنان زیاد نیست. وی شعرهایش را ابتدا در جزوه های کوچک که معمولاً فقط حاوی یک شعر بودند و یا نشریات ادبی چاپ کرده، سپس آنها را در مجموعههایی گردآورده و منتشر میکرد. بین سالهای 1910 و 1912 الیوت چهار منظومه به زبان انگلیسی و یک منظومه به فرانسه منتشر کرده بود و خودش را تا حدی در جهان ادبیات به ثبوت رسانده بود؛ چرا که اشعار او با شعرهایی که پیش از آن به چاپ میرسید متفاوت بود. یکی از آن کتابهای کوچک چاپ شده پروفراک و دیگر ملاحظات بود که با معروفترین شعر الیوت "آواز عاشقانهی چی.آلفرد پروفراک" آغاز میشد و در بردارندهی تخیلات شاعرانهی مردی بود که نمیتواند تصمیمش را بگیرد و به زنی اظهار عشق کند. تی. اس . الیوت علاوه بر شاعری، یکی از بزرگترین نقد نویسان ادبی قرن بیستم به شمار میآید. در جلد پنجم کتاب تاریخ نقد جدید، الیوت را بزرگترین منتقد قرن بیستم در دنیای انگلیسی زبان معرفی کرده، مینویسند: «تأثیر او در ذوق زمان خویش اظهر من الشمس است...». به همین دلیل الیوت را فردی نکته سنج نیز میدانند، الیوت خود نکته سنجی را درک مطایبه آمیز اشیاء میداند. وی در نقد نویسی و نویسندگی نظری مدافع بهم پیوستگی عینی بوده است. بهم پیوستگی عینی به این معنی است که هنر نباید از طریق بیان احساسات شخصی بلکه از راه استفاده عینی از نمادهای جامع و فراگیر خلق گردد. او مینویسد: «شعر را نمیتوان جانشین فلسفه، علوم الهی یا مذهب کرد، زیرا شعر هدف دیگری دارد. ولی چون این هدف عقلی نیست و متکی بر احساسات است نمی توان آن را چنان که باید و شاید با اصطلاحات عقلی بیان کرد میتوان گفت شعر به طور شگفتی آرامش به ما میدهد». گفته میشود اگر او مشهورترین شاعر زمانش نشده بود، بیشک به عنوان ممتازترین منتقد ادبی روزگارش شناخته میشد و حتا میتوان گفت که تمیز دادن الیوت شاعر از الیوت منتقد محال است؛ زیرا نقد او از حساسیت شاعرانهاش سرچشمه میگیرد و شعر او را میتوان به وسیلهی نقدش توضیح داد و تفسیر کرد. تیاس الیوت در 1954 گزیدهای از مقالات ادبی ازرا پاوند، دوست و همراهش را از درون شمارههای قدیم مجلات بیرون کشید، ویرایش و منتشر کرد. سرزمین هرز در اکتبر 1922 در مجلهی ادبی کرایتریون (معیار) به سردبیری خود الیوت، در لندن منتشر شد و یک ماه بعد نشریهی ادبی دایال در آمریکا آن را به چاپ رساند. این شعر که مرگ و زندگی بشر و رویاهای او را، که همه واهی و پوچ هستند، تصویر میکند بارها به زبان فارسی در ایران منتشر شده است. علی ثباتی در شناختنامه و کتابشناسی تیاس الیوت مینویسد: «علاوه بر آثاری که از دههی 40 تاکنون از الیوت در مطبوعات ایران منتشر شده است، اولین چاپ منظومهی سرزمین بیحاصل الیوت با عنوان سرزمین ویران با ترجمه ح. رازى، حمید عنایت و چنگیز مشیرى در اسفند ماه ۱۳۳۴ در جنگ هنر و ادب امروز، دفتر اول چاپ شد. در زمستان ۱۳۴۳ بهمن شعله ور اقدام به ترجمه این اثر کرد که با همین عنوان سرزمین هرز در مجله آرش منتشر شد. انتشارات نیل در تهران نیز در سال ۱۳۵۰ این شعرها را با عنوان دشت سترون و اشعار دیگر به چاپ رساند که ترجمهی آن را پرویز لشکرى انجام داده بود. در سال ۱۳۵۷ مترجم دیگرى نیز به سراغ شعرهاى الیوت رفت. این بار حسن شهباز کتاب الیوت را ترجمه و به بنگاه ترجمه و نشر کتاب سپرد. نشر فاریاب در سال۱۳۶۲ ترجمهی بهمن شعلهور را با عنوان سرزمین هرز بار دیگر به نام خود چاپ و منتشر کرد. آخرین ترجمه پیش از کتاب حاضر نیز در مؤسسهی نشر هما با عنوان دشت سترون انجام شد. این کتاب در سال ۱۳۷۷ در بازار کتاب ایران توزیع شد. همچنین نشر امتداد در تهران به سراغ شعرهاى این شاعر انگلیسى رفته است و کتاب سرزمین هرز را با ترجمهی مهدى وهابى چاپ و منتشر کرده است. تمامى ترجمههاى یاد شده در حال حاضر جزو کتاب هاى کمیاب بازار کتاب ایران هستند.» بین سالهای 1935 تا 1941 الیوت شعر "چهار کوارتت" را میسراید که بعضی از شعرشناسان انگلیسی آن را شاهکار او میدانند. و میگویند که انتشار این شعر باعث اعطای جایزه ادبی نوبل به او شد. الیوت به نمایشنامهنویسی هم علاقهمند بود. اولین نمایشنامهای که نوشت، سوئینی اگونیستس، هر چند از موسیقی سرشار کلام برخوردار بود اما برای همگان قابل فهم نبود. و ظاهراً خود الیوت هم متوجه این نکته شده بود که تا هشت سال بعد در زمینهی تئاتر اثری منتشر نکرد، و بعد به سال 1934 نمایشنامهی صخره و سال بعد از آن نمایشنامه قتل در کلیسای جامع را نوشت. با این همه الیوت به معنای بسیار خاص و بسیار محدود نمایشنامهنویس است؛ اما محدودیتهای خود را نیز میشناسد. بیشتر شاعران موفقیت انگلیسی زبان الیوت را به عنوان پیشکسوت پذیرفته بودند و بعضی از آنها از شیوه و سبک او تقلید میکردند. گرچه بیشتر آنها به مانیفست کمونیست نظر داشتند و به خدای الیوت وقعی نمیگذاشتند. او دربارهی خود چنین مینویسد: « کلاسیسیست در ادبیات، سلطنتطلب در سیاست و انگلو-کاتولیک در مذهب.» با وجود همهی اینمطالب میتوان گفت الیوت شاعر، مثل هر شاعر بزرگ دیگری در سراسر عمرش تنها بود و جز چند سالی بسیار کوتاه، از جهان، جز غم بیحاصلی و بیهودگی ندید. این مقاله تالیف احمد زاهدى است و براى بار نخست در روزنامهى تهران امروز انتشار یافته است.http://www.ahmadzahedi.blog.com |
نوشته شده در پنجشنبه 29 فروردین 1387 - 17:11:31احمد زاهدی |