برایت قصه میگفتم
برایت قصــه میـگفتم
برایم قصــه میخواندی
میان مــاندن ورفـتن
مرا ازخود نمی راندی
ولی در خامش روزم
بیـادت روزء شـیرینم
به ساز همـدلی جانا
تـرا با خویش می بینم
کنون هر سو نظر دارم
به نجوای تو دل دارد
نگاهم در شب هجران
فقـط بهر تو می بارد
فقـط بهر تو می بارد!!!
جمعه۶ اردیبهشت ۱۳۸۷
سـروده ی ف . شــیدا
دیوان شعر فرزانه شــیدا
http://fsheidaaa.blogfa.com/
تهیه و تنظیم اشعار : شیواااااماهیچ www.mahich.blogfa.com