واژه های بخش ۳(آخرین قسمت)
بخش آخر
واژه ها(
سخنانی از هزار سخن)به قـــلم :
فــرزانه شــیداواژه ها
آخرین قسمت :
روزگار همواره در پستی وبلندی های بسیار سپری میشود
و هرچه در طول عمر بر تجربیات آدمی ا فزوده میگردد
باز ، بسیاری دانستنی ها ، آنگونه است که گوئی انسان را
همچنان درجای اولیه خود قرار داده است
و هنوز می بایست رفت ورفت ... آموخت وآموخت
تا شاید زینهمه ذره ای از آن شمس طلائی دانش را
عیار زندگی خود کرد وارزشی بر خویش افزود
.بااینهمه
نقش واژه ها در زندگی بسیار تاثیر گذار استبدون حروف و
واژه ها قدرت ارتباطی بین انسانهاکتب مختلف ورسانه ها هیچکدام وجود نداشت تا
انسان توانائی آمورزش بیشتر داشته باشد
ونقش اندیشه های انسانی نیز بر قدرت
واژه هابسیار افزوده است
.ودر این میان بلاغت سخن ، استعداد نوشتن
دربه تحریر در آوردن اندیشه ها ی متفاوت
همه وهمه زندگی را به دانش های بسیاری
رهنمون بوده است
.فردی که بلاغت سخن داشته وقادر به گفتن
و نوشتن واژه ها در بیان ایده ها واندیشه های
خود میباشد حتما سخنی نیز برای گفتن دارد
و اگرچه ممکن است شخصی استعداد نوشتن خویش را
بگونه مناسبی استفاده نکند
اما آنچه در خور یادگیری باشد بی شک
بر معرفت انسانی جامعه و دانش فردی ـ اجتماعی
انسانها تاثیر میگذارد
وزمانی که نویسنده یا شاعری قلم بدست میگیرد
بدون شک گفته ای نیز برای گفتن داردکه بی اثر نخواهد بود
.با نگاهی به کتب امروزی و همچنین چاپ کتب قدیمی
همراه با اشعار کهن وجدید ، براحتی میشود
دریافت که شعردرهمه جای دنیا وجود کتاب ودست نوشته ها
واشعار از ضرورتهای ملی هر کشوری ست خواه این کتاب
کتب درسی باشد خواه رمان خواه دیوان شعر وترانه ای
آنچه مهم است
واژه های درون اینهاستافکار ذهنی و نوشته های اشخاص در رشته های مختلف
گاه علمی گاه احساسی واز اینهمه نیز
در کتب درسی ـ آموزشی نیز استفاده میگردد
استادی کلیله ودمنه را در کلاس خود به کار میگیرد
دیگری شاهنامه ... یکی کتب منطق وفلسفه را میآموزد
دیگری شعر وادبیات و آنچه واژه ها میآموزند
از هر کتاب ومتن ومنبعی که باشد خوب یا بد
آموزشی ست که در شخص مخاطب جذب ودر آینده او
شاید نیم عظمی از دانسته ها ودانش او باشد
اینجاست که می بینیم مسئولیت یک نویسنده در
هر رشته ای چقدر میتواند مهم باشد واستاد ومعلم آن نیز
.بااینوصف حتی در جامعه کوچک خانواده هم که والدین
نقش معلم واستاد زندگی را ایفا میکنند اهمیت واژه های
اولیه صد چندان است
دانش آموز ودانشجوئی که در جامعه بخواندن انواع کتب
نیازمند میشود زمانی که واژه های اولیه زندگی او
(
یادگرفته های او) آنقدر که باید قوی نباشداگرچه شاید در طول زندگی خود بر دانش خویش بیافزاید
اما در تربیت اولیه آنقدرها سهمی نمیتواند داشته باشد
پس جامعه کوچک خانواده و
واژه های منو شما در منزلمیتواند اولین ومهمترین رهنمون یک انسان کوچک
ونا آزموده در زندگی باشد درنتیجه
در آنچه به کودک خود میگوئیم میبایست
کمال دقت وتوجه را داشته باشیم وباز این منو شما
هستیم که خواندن کتاب و یادگیری را در سالهای اولیه
زندگی به فرزند خود آموزش میدهیم
.وقتی درکنار اسباب بازی که نیاز فرزندیست
کتاب دفتر وقلم را نیز اضافه کنی وخود کتاب
را برای او بخوانی خودبخود فرزند علاقمند
به خواندن وشنیدن میشودوبی شک
واژه های زندگی
اوقوی تر از یک کودکی ست که هرگز مادر یا پدر او
برایش داستانی نخوانده شعری را
لالائی شب او نکرده باشد
.اینجاست که متوجه میشویم چرا تعداد کتابخوانهای
ممالک دیگردوبرابر کشور ماست
.وزمانی که در مدرسه بخشی از آموزش را به
خواندن روزنامه وشنیدن رادیورا در یک سری برنامه هفتگی
اجبار کرده و نوشتن انشاوی از آن وتوضیح متن روز
یکی از بخش های درسی میشود دیگر
تعجبی ندارد که می بینیم در اتوبوس وقطار و
یا ایستگاهای ایندو یا حتی در پارک
همه بجای خیره شدن به پنجره ودرختی یا نظاره یکدیگر
سر به میان روزنامه وکتب مختلف برده اند
وکار بکار کسی ندارند
در این زمان واضح است که
واژه های اینانهمیشه قوی تر از یک شخص معمولیست که
زندگی خود را به رفت وآمد به محل کار
وخسته ومانده به رختخواب رفتن وخوابیدن
می گذراند
.واما معنای
واژ ه هادر کلمه به کلمه هر نوشته ای بی شک میتواند
قوی ترین افکار را در دهنی پرورش دهد
.نقش واژه ها در ضرب المثلهای گوناگون
تضادهای بسیاردر میان آنها و نکته های
مهم واثر گذار در سخن ها های بزرگان واندیشمندان
وشاعران و نویسنده گان ایران و جهان
یک بیک خود کتابی را طلب میکند
که از حوصله این بخش خارج است
در نتیجه اکتفا میکنیم به واژه های احساسی
واثر آن در روزانه ء زندگی وشاعرانه ها
که در آن نیز بسیار میتوان نکات ظریف وعمیق
یافت که هریک میتواند در جای خود زندگی ساز
و مهم وباارزش باشد
.شاعران کهن معمولا از کلامی سنگین وسخت
برای گفتار خویش استفاهده میکردند
که درک آن بر یک فرد عامی مشکل بود
.وسبک نیمائی ،شعر نو و کلام ساده وآزاد بدون
واژ های قدیمی وسنگین وغیر قابل درک
در مواردی با قافیه در جائی بدون زنجیرقافیه ها
همراه با آهنگی که تمایز شعر ونثر را گویا باشد
خود در درک بهترء مردم عامی
بسیار موثر بوده است .
مثال:
کلام ساده ء مریم حیدر زاده وترانه سراهای ایندوره
خود علاقمندی به شعر را وسیع تر میکند
ووقتی مخاطب خودرا درمیان انواع قشرهای مردمی
بیابد باید گفت که کاری موفق بوده است
و چه مناسب تر خواهد بود اگر واژه ها یک نویسنده یا
شاعر بتواند همه را جذب خود کند و
مخصوص به یک قشر خاص دینی یا سیاسی
یا ادبی نباشد وچه یک استاد آنرا بخواند
چه یک فرد عامی بتواند از آن بهره موردنظر
را بدست بیآورد
.اگرچه
واژه های فردی که برای دین خودشعر میگوید شاید نتواند تمامی قشرها را بخود
جذب کنداما شاعر ونویسنده ای موفق است که بتواند
آنگونه عمل کند که از هر دین وجامعه ای
قادر به دوست داشتن ودرک
واژه های او باشندواز این راه چیزی آموخته یا از طریق آن
چیزی به و واژه های فردی خود بیافزاید
.اینجاست که
قلم وواژه میتواند معجزه ای باشددرزمانی که اندیشه را توان نوشتن باشد
و گویائی کلام آنگونه باشد که در باب هر
موضوعی بود، مخاطب خود را پیدا کند
.وقتی به یک شاعر ونویسنده ای خاص علاقمند باشید
بی شک در واژه ها واشعار او
واژه هائی یافته ایدکه همددل وهمزبان با اندیشه وافکار واحساس شماست
شاید هم زیر آن بیت و آن جمله خطی بکشید تا در
دفعات بعد با نگاهی بآن جملاتی را که دوست داشته
و مورد توجه شما بوده براحتی پیدا کنید
وبی آنکه خود بدانید حتی آنرا در حافظه سپرده اید
درست مثل یادگیری زبان که روزانه
واژه هایبسیار میآموزیدویکبار که در حال سخن هستید آن واژه
آن جمله بناگاه از حافظه بیرون خزیده بر زبان
جاری میشود .
این بارها برای خود من پیش آمده است
که با بکار بردن
واژه مذکور خودهم تعجب زدهبه جا ماندم که عجب من حتی نمیدانستم که این
واژه ء
یکبار شنیده شده را ، حفظ کرده ام!می بینید که هرچه پیش میرویم بیشتر
متوجه نقش
واژه در حافظه ء خود میشویمدرنتیجه بهترین راه برای آنکه حافظه ما
از
واژه های مثبت سرشار شود این استکه چه در زمان سخن چه در انتخاب دوست
چه مطالعه ی کتب مختلف ، تنها بدنبال این باشیم
که چیزی بیآموزیم و حال که حافظه ء ما
بطور ناخودآگاه هم مداوم در حال
حفظ کردن و یادگیری ست ،
آیا بهتر نیست خود ما جهت بهتر بودن خود در انتخاب
واژه های سخن
انتخاب دوستان زندگی ، کتابهای خواندنی
برنامه های تلوزیونی ، شنیدن رادیو...
آنچه را انتخاب کنیم که در زندگی ما
توانائی بخشیدن
واژ ه های مثبت وقوی وباارزش راداشته باشد
.چگونه میشود چنین کاری کرد وانسانی خوب نبود
چگونه میشود مدام آن چیزهائی را که باید آموخت
یاد گرفت ودر زندگی با فراز ونشیب آن درهم شکست؟
!اگرچه ممکن است پیر فیلسوف ودانشمند
نیز زمانی بر اثر حادثه ای خود را ببازد
اما مدت درخود شکستن او برای او در زندگی
بسیار کوتاه تر از فردیست که
هیچ برای درمان دردهای روحی ـ ذهنی
درون خود نیآموخته است
.پس
واژه هارا ارج بگذاریم
ولب به سخن نگشائیم مگر آنکه براستی
آنچه میگوئیم ارزش گفتن را داشته باشد
وچه خوب است بیآموزیم که
هر سخن جائی وهر نکته مکانی دارد
!بامید اینکه تمامی
واژه های زندگی شماسرشار از شادی ها باشدو قلب انسانی ما
تنها زمانی لب بگشاید که گفتن آنچه گفتنی ست
قلبی را نیآزارد وآرامشی را بر خود ودیگران
موجب گردد
:پایان
سخن را بگو در زمانی که
عشقسخنگوی قلب تو در جان توست
مبادا دلی را ز غم پُر کنی
که هر
واژه گویای ایمان توستهر آن باوری را بدل جا دهی
همان در درون یارو مهمان توست
هر آنچه ببینی در این روزگار
به ماشین دنیا چو فرمان توست
توئی رهنمون رهت در جهان
چو هر باوری همچو پیمان توست
هر آن را هدف کرده باشی بدهر
همان نقطه ء خال پیکان توست
هر آن ره بدنیا طلب چُون کنی
همان چون بهار و زمستان توست
اگر بد کنی بر خود و دیگری
به هر لحظه همراه وجدان توست
چو آسوده خوابی ، طلب میکنی
بدان! فکرتو ، بالش خواب توست
مکن با خود و زندگانی جدل
که دهرء خدا منزل وخان توست
چو راهی روی ، راه ء نیکی برو
خداوند عالم نگهبان توست
سروده فرزانه شیدا
یکشنبه دوم دی 1386
پایان متن
واژه ها (سخنانی از هزار سخن)به قــلم :
فــرزانه شــیدا
واژه ها
چون نوری ستکه میتواند زندگی بخش دلی باشد یا سیاهی دنیائی!!!
آشیانه های شعرم به روز است