چای دم کرده

شعر و ادبیات -شاعرانه ها -متنوع از همه جا از همه چیز

چای دم کرده

شعر و ادبیات -شاعرانه ها -متنوع از همه جا از همه چیز

وضع اجتماعی و حقوقی زن از مهاجرت آریاها به ایران تا دوران هخامنش

وضع اجتماعی و حقوقی زن از مهاجرت آریاها به ایران تا دوران هخامنشی(۱)موضوع:فرهنگی و اجتماعی
 
 
 
  وضع اجتماعی و حقوقی زن از مهاجرت آریاها به ایران تا دوران هخامنشی(۱) وضع اجتماعی و حقوقی زن از مهاجرت آریاها به ایران تا دوران هخامنشی

در آغاز هزاره اول قبل از میلاد ؛ دو واقعه مهم و غیر مرتبط روی داد که در حیات اجتماعی ملل آسیای غربی تاثیر فراوان داشت. اول مهاجرت اقوام هندواروپایی به هند و ایران و اروپاست و دیگر کشف و استعمال آهن کوهستان های شمالی و شرقی آسیای میانه که شمال و مشرق و مغرب ایران را در بر میگیرد؛ در دوران ما قبل تاریخ گذرگاه اقوام آریای به سایر نقاط گیتی بود. در این ناحیه نژاد آریایی به سر میبرد که قدرت فکری و معنوی خود را بارها نشان داده بود. آریایی های ایران به طوایف و قبایل متعددی تقسیم میشدند که مهمترین آنها مادها در غرب و پارسی ها در جنوب بودند. پارتها در خاور ایران نیز از نژاد آریایی بودند. قوم ماد روابط نزدیکی با تمدن پیش رفته بین النهرین داشت و فرهنگ و تمدن آنها تا جنوب روسیه و ترکمنستان می رسید.

تا صد سال پیش برای نوشتن تاریخ ماد٬ جز نوشته های مورخین یونانی چیزی در دست نبود. ولی از یک قرن در نتیجه تلاش باستان شناسان هزاران سند کتبی و آثار ارزنده تاریخی از زیر خاک به دست آمده است. با اینکه این آثار مستقیما مربوط به تاریخ ماد نیست؛ و از تاریخ بابل و آشور و دیگر کشورهای شرق نزدیک حکایت میکند؛ باز کم و بیش در روشن کردن تاریخ ماد موثر اشت؛ زیرا مادها تنها قبیله آریایی بودند که در سایه اتحاد٬ امپراتوری بزرگ آشور را برای همیشه شکست دادند؛ و اقوام و قبایل بسیاری را از قید اسارت آنان رهایی بخشیدند. پس از استقرار سلسله ماد در مغرب ایران اندک اندک رژیم مادر شاهی جای خود را به رژیم پدرشاهی داد. معذلک فعالیت کشاورزی با زنان بود؛ و مردان برای زنان اهمیت ویژه ای قایل بودند. پس از مادها نوبت به سلسله هخامنشی و پارس ها می رسد که بنیانگزار آن کورش بزرگ است. به طوری که می دانیم؛ ملکه ماندانا مادر کوروش و دختر آستیاک؛ آخرین پادشاه ماد تاثیر انکارناپذیری در انتقال قدرت به پسرش کوروش داشت. در دوران مادها؛ زن به ریاست قبیله و نیز قضاوت می رسید؛ هنوز بقایای از سیستم مادر شاهی وجود داشت.

دیاگونف در تاریخ ماد می نویسد دوران مادرشاهی با انقراض سلسله ماد به پایان رسید و در حکومت هخامنشی زن و مرد از حقوقی برابر و یکسان برخوردار بودند. بنا به گفته دیاگونف؛ که او باز از قول کتزیاس؛ مورخ یونانی نقل میکند؛ دختر و داماد پادشاه در حکومت ماد میتوانستند قانونا مانند پسر وارث سلطنت او باشند. در جامعه مادها هنگامی که سیستم پدرشاهی جانشین مادرشاهی گشت؛ مقام اجتماعی زن و حقوق او در خانواده همچنان محفوظ ماند؛ فقط تا حدی از اختیارات فوق العاده زن کاسته شد.
عظمت مقام زن را در آیین زرتشت از اینجا می توان دانست که بنا به معتقدات زرتشتی از شش امشاسپند دین زرتشت٬ سه امشاسپند ضمیر مذکر و سه امشاسپند ضمیر مونث دارند. سه امشاسپند مذکر عبارتند از

۱- بهمن یا وهمن یا وهومن که به معنای خرد کامل است.

۲- اردیبهشت یا اشاوهیشتا که به معنی نظم و بهترین راستی و هنجار و قانون و سامان آفرینش است.

۳- شهریور یا خشتروییریه که به معنی حکومت بر خویش٬ خویشتن داری٬ و شهریاری آسمانی است.

۴- اسفند یا سپندارمزد که مظهر مهر و محبت و عشق و باوری و موکل بر زمین است.

۵- خرداد یا اروتات که نمودار کمال٬ رسایی؛ شادی و خرمی و موکل بر آبهاست

۶- امرداد یا امرتات که مظهر جاودانگی و بی مرگی است؛ همچنین تعدای از ایزدان مذاهب زرتشت که در مرتبه پایین تری از امشاسپندان هستند(امشاسپند ملک؛ و ایزد فرشته) ضمیر مونث دارند.مثلا پس از درگذشت انسان در سپیده صبح چهارم؛ در سر پل چینوت؛ مهر و سروش و رشن از روان درگذشته درباره اعمال و کارهای او پرسش می کنند. مهر ایزد و سروش ایزد از ایزدان مذکر؛ و رشن ایزد از ایزدان مونث است. همچنین ایزد دینا که به معنی وجدان و دین است؛ با رشن ایزد همکاری دارد.......
ادامه در بخش دوم این مقاله در اختیار دوستان گرامى قرار میگیرد....روزتان خوش
 
به قلم اقای داریوش حاجبی
 
منبع: سایت شعر نو
 
نوشت ارسال از داریوش حاجبیه شده در شنبه 11 خرداد 1387 - 20:47:12http://www.shereno.com/index.php?op=artist
 
 
ادامه مطلب ...

خط جاده ترانه ای از فرزانه شیدا

 
خط جاده
 
 
من مسافری غــریبم توی جاده های تنها
 
 
توی کوله بار عشقم نمونده قراری برجا
 
 
همه ی شــــبا ی رفتن  بدون صبح سپیده
 
 
اشکای نگاه وقلبم ؛خط جاده ؛ رو کشیده
 
 
انگار از نگا ه دنیا بی تـــو بودن یه گناهه
 
 
روزائی رو داده برمن که مثه شباش سیاهه
 
 
افتاده اسم منو دل انگار از دست محبت
 
 
تا دلم تنها بمونه توی بی کـــسی وغربت
 
 
نمیدونم تو کجائی ، منکه آواره ی دهـــرم
 
 
هنوزم با بیقراری ، دنبال عشقت می گردم
 
 
اما انگار انتطارم یه خیاله یه ســـرابه
 
 
دیدن دوباره ی تو مثه رویا توی خوابه
 
 
بی تو تنهائی چه سخته از توُ جاده ها گذشتن
 
 
کسی رو شونه به شونه واسه دردودل نداشتن
 
 
بی تو دنیا مثه جاده س ؛ رفتن وبه ته رسیدن؛!!
 
 
غمو مثله سایه داشتن ،  ‌رنگ شادی  رو ندیدن
 
 
سکوتت ؛همسفر راه؛ ، گریه ها ؛ مونس؛ درده
 
 
خلوت جاده یه ؛همدم؛ ، ؛یاورت ؛ شبای سرده!
 
 
مگه تنهائی جز اینه؟! منکه امـــیدی نداشتم
 
 
اگر این جاده رو رفتم، ترو پیش دیده داشتم
 
 
من اگر رفـــــتم وتنها، توی جاده ها شکستم
 
 
کوله بار غــــــصه هامو از  دم جدائی بستم!
 
 
باورم  کن که یه عمره ، مثه یک جاده اسیرم
 
 
انتهائی هم نداره هرچی رفتم هرچی میرم!!!
 
 
باورم کن که ازاول ، پای رفـــتن رو نداشتم
 
 
وقتی افتادم تو جاده، پاروی دلـــــم گذاشتم!!
 
 
انگار اما توی دنیا بی تو بــــودن یه گناهه
 
 
روزائی رو داده برمن که مثه شباش سیاهه
 
 
 
دهم  شهریور۱۳۸۲
 
 
از : فــــرزانه شــــیدا