چای دم کرده

شعر و ادبیات -شاعرانه ها -متنوع از همه جا از همه چیز

چای دم کرده

شعر و ادبیات -شاعرانه ها -متنوع از همه جا از همه چیز

چند شعر از چند شاعر

 

 
 

 نمیدانم رسیدن چیست ؟

اما بی گمان مقصدی  هست که همه وجودم بسوی آن جاری

میشود . کاش میمردم وزنده میشدم و می‌دیدم که دنیا شکل دیگریست

دنیا این همه ظالم نسیت و مردم این خست همیشگی خود را فراموش

 کرده‌اند . 

و هیچکس دور خانه‌اش دیوار نکشیده است ،

 معتاد شدن به عادت‌های مضحک زندگی و تسلیم شدن به حدها و

دیوار‌ها کاری بر خلاف  جهت طبیعت است .

 

شعری از فرزانه شیدا سراینده مقیم نروژ

http://www.fsheida.com

شعر:در طپش های مداوم در باد

  لحظه هایم جاریست

در طپش های مداوم در باد

وامیدم بدروغ

به هرآن شاخه ی اندوه زده

درشبستان سیاه

به تن خاطره ها می چسبد

وبه شاخ  ء غم واندوه بسی

در درون خودُ و دل می شکند

!!!

وسرشکم جاریست

در رگ خاطره ها

ازهمان عشق که زود

شاخه ای گشته و ا فسوس شکست

در طپشهای مداوم در باد

در شبی طوفانی
!!!

آه  اما  بنگر

دل من میمیرد

!!!

 درد... در ساقهء اندوه ء مداوم هرروز

...گاه در نیمه شبی

در رگ هستی وقلبم جاریست

!!!

عمر من لیک

چه طوفان زده در دامن باد

چه پریشان در دهر

درپی هستی خود میگردد

!!!

خاطرم از نم باران نمناک

دیده ام سیل همه بارانی ست

که درون دل من جاری بود

وسکوتم افسوس

در تن لبخندی

باز دردیده ء هر بیخبری

همره ء خنده  وهر شیطنتی

سبزی باغء دل شاعره بود

در نگاهی که درون دل من راه نداشت

!!!

آه ...آری امروز

لحظه هایم جاریست

همچنان روز وشب وهر لحظه

در طپشهای مداوم در باد

!!!

خنده وشادی  وهر شیطنتم نیز... هنوز

همچنان جاریء لب بوده و ...چشمانم نیز

همچنان برق مداوم دارد

لیک خالی زحضور روحم

!!!

ودگر مانده دلم  لیک... چرا

همچنان قلب منونبض وجودم هردم

....میطپد باز هنوز
!!!

لحظه هایم جاریست در طپشهای مداوم در باد

زندگی طوفانی...خاطرم نمناک است

خاطرم نمناک است

!!!

فرزانه شیدا

1386سه شنبه 22آبانماه

 

 

ای آشنای من

برخیز و با بهار سفر کرده باز گرد

تا چون بشوق دیدن من بال و پر زنند

شاخه لبان تو ، مرغان بوسه‌ها

لب بر لبم نهی

تا با نشاط خویش آشنا کنی

تا با امید خویش مرا آتشی دهی

توان آدمیان را، با آرزوهایشان می شود سنجید. اُرد بزرگ


آنگاه که نمی دانم چه می گویم ، جز راستی چیزی بر زبانم جاری نیست . اُرد بزرگ


آرزو دارم روزی این حقیقت به واقعیت مبدل شود که همه انسان‌ها برابرند . مارتین لوتر کینگ


لحظه‌ای به لاک پشت بنگرید! او تنها وقتی پیش میرود که گردنش را از زیر کاسه بیرون بیاورد . جیمس کونانت


دعا نباید برای ما تبدیل به راه فراری برای انجام ندادن وظایفی شود که ما باید خودمان آنها را انجام دهیم‌. اسوالد چمبرز


هر چه بیشتر بر بار حافظه بیفزایید ، حافظه تان قوی تر می گردد و هر چه بیشتر به آن اعتماد کنید ، قابل اعتمادتر می گردد . توماس دوکوئین


وزن یک تهمت ، سنگین تر از هزار هزار دشنام است . اُرد بزرگ


گمان نکنم کار فکری ای خطرناک تر از خیالبافی وجود داشته باشد،اما من با تردید از خود پرسیده ام اگر به این فعالیت فکری نپرداخته بودم،اصلا می توانستم رمان بنویسم یا نه .از طریق همین خیالبافی بود که یاد گرفتم به داستانهای خیالی علاقمند شوم، به تفصیل به اثری فکر کنم که آفریده تخیل من است، و در جهانی زندگی کنم که یکسره بیرون از جهان زندگی مادی خود من قرار گرفته است .ترولوپ


این تاج مرد خندان این تاج گل سرخ را من خود بر سر نهادم . من خود خندهء خویش را مقدس خواندم. بهر چنین کاری هیچ کس دیگر را امروز چندان که باید نیرومند نیافته ام . فردریش نیچه


کارهای خود را به دو تا سه تا محصور کن و برآن باش که بر تعداد آنها اضافه نشود... حسابهای خود را مثلا سعی کن از پنج و شش تجاوز نکند تا بتوانی با انگشتان حساب کنی .... خلاصه تنها چیزی که توصیه و تکرار می کنم این است: سادگی ، سادگی ، سادگی  . ثوروویک


بشر حق انتخاب ندارد چون محکوم و مجبور به سرنوشت است . فردریش نیچه


هیچ کاری برای انسان سخت تر از فکر کردن نیست. آلبرت اینشتین


آنکه کارش را دوست ندارد خیلی زود پیر می شود . اُرد بزرگ


وقتی حیوانی را ذبح می کنی ، در دل خود به قربانی بگو:نیروی که 

فرمان کشتن تو را به من داد ، نیرویی است که بزودی مرا از پای در

 خواهد آورد و هنگامی که لحظه موعد من فرا رسد ، من نیز همانند تو

 خواهم سوخت ، زیرا قانونی که تو را در مقابل من تسلیم کرده است

 بزودی مرا به دستی قوی تر خواهد سپرد. خون تو و خون من عصاره ای

 است که از روز ازل برای رویاندن درخت آسمانی (در آن سویی طبیعت )

 آماده شده است . جبران خلیل جبران


زندگیت هرچه باشد با آن روبرو شو و آن را در آغوش گیر ، از  آن دوری 

مکن و به نامهای سخت و درشتش مخوان .زندگی آنقدر بد نیست که توهستی 

. ثورو ویک


کاش می‌دانستم چه کسی مرا غیبت می کند؟ چه کسی مرا دشمن می دارد؟ 

و که بد می گوید؟ تا او را سیم و زر فرستادمی که چون کار من می کند

 از مال من نیز خرج کند و تذکره الاولیاء


بیهوده گوی در نظر هیچ کس قدر ندارد . بزرگمهر


توان آدمیان را، با آرزوهایشان می شود سنجید. اُرد بزرگ


در دنیا هیچ منظره ای جالب تر از زنی که مشغول پختن غذا برای مرد محبوب

 خویش است وجود ندارد  . توماس ولف


یا به من آزادی بدهید یا مرگ . پاتریک هنری


بشر به دلیل خواست " قدرت " به دنبال شناخت است نه به دلیل 

تشنگی عقل ناب . فردریش نیچه


موسیقی ای اصیل است که در ورای خود بیانگر ایده ای باشد. شوپنهاور